چهره خونینی که هرگز سفید نمی شود/ گفتگو با کارگردان مستند «گزارش آشوب»

چهره خونینی که هرگز سفید نمی شود/ گفتگو با کارگردان مستند «گزارش آشوب»

چهره خونینی که هرگز سفید نمی شود/ گفتگو با کارگردان مستند «گزارش آشوب»
۳۰ آذر ۱۳۹۹

«گزارش آشوب» به روایت سال پرالتهاب‌۶۰، خونین‌ترین سال پس از استقرار جمهوری اسلامی ایران با تصاویری دیده نشده از آن دوران پرآشوب می‌پردازد. این مستند تنها یک نمایش در جشنواره سینماحقیقت داشته است. روایتی از نفوذ و ترور که منجر به حوادث خونین سال‌۶۰ شد، در این مستند به تصویرکشیده است. مستند «گزارش آشوب» به کارگردانی محمدرضا گیوه‌چیان و تهیه‌کنندگی رضا کریمی، محصول خانه مستند است و برای اولین‌بار در بخش جایزه شهید آوینی سینماحقیقت رونمایی خواهد شد.

اولین مورد جدی را باید در رییس‌جمهوری وقت یعنی بنی‌صدر جست‌وجو کرد

بنی‌صدر به مرور پشتوانه مردمی خود را از دست می‌داد اما به لحاظ تشکیلاتی و نظامی و نیروی میدانی خود نیازمند حمایت منافقین می‌شد. منافقین هر چند پشتوانه مردمی وسیع نداشتند اما تشکیلاتی آهنین و منظم و نیروهایی سازمان‌یافته داشتند که می‌توانستند خلأ کار بنی‌صدر را پر کنند. همراهی منافقین و بنی‌صدر به حدی شد که در اسفند‌ماه‌‌۱۳۵۹ وقتی بنی‌صدر در تقابل کامل با دیگر نهادهای نظام اسلامی قرار گرفت و فرمان درگیری خیابانی را در دانشگاه تهران صادر کرد، منافقین نیروی میدانی بنی‌صدر بودند.

در طول سالیان گذشته از زوایای گوناگون به این جنایت تروریستی پرداخته شده اما شناسایی هویت عامل این حادثه تروریستی نیز به نوبه خود مهم است. در این رابطه سایت قربانیان ترور گزارش می‌دهد:
«انفجار به اندازه‌ای مهیب بود که پیدا کردن رد پا و اثری از عامل انفجار چندان ساده نبود. با این حال سرانجام یک هفته بعد از انفجار، هویت عامل آن شناسایی شد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی اطلاعیه‌ای با اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیری‌اش درخواست کمک کرد.»
… در تحقیقات مشخص شد این عمل وحشیانه توسط سازمان تروریستی مجاهدین خلق تدارک دیده شده بود و یکی از افراد مؤثر در این جنایت فردی به نام محمدرضا کلاهی شناسایی شد.

کلاهی که بود؟

محمدرضا کلاهی، فرزند حسن متولد‌1338 دارنده شماره شناسنامه‌1251، دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ایران و دارای دیپلم ریاضی از دبیرستان بامداد (واقع در خیابان جمهوری اسلامی – خیابان گلشن) که نامبرده در حین وقوع حادثه متواری شد.

سخنگوی سپاه نیز در مصاحبه‌ای با ارائه توضیحات بیشتر در مورد نتایج تحقیقات گفت:
… بمب‌گذاری از ناحیه سازمان مجاهدین خلق، این گروه وابسته و مزدور آمریکایی، صورت گرفته است. شکل و نحوه کار هم به این طریق بوده که به وسیله یک عامل نفوذی به نام محمدرضا کلاهی که در میان کارکنان حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود … این بمب‌گذاری صورت می‌گیرد … این بمب‌گذاری خیلی ساده و به نوعی بوده که هر کسی می‌توانسته این کار را انجام دهد، به جهت اینکه فرصت کافی داشته و یکی از بمب‌ها را در زیر تریبون قرار داده، بمب دیگر را در کنار ستونی از سالن کار گذاشته … بمب‌گذار در ارتباط با همان سالن کنفرانس و به‌عنوان یک کارمند معمولی و ساده کار می‌کرده است.

حجت‌الاسلام محمدی ری‌شهری، اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران نیز در خاطرات خود آخرین و کامل‌ترین اطلاعات منتشره درباره کلاهی را ارائه داده است:

محمدرضا کلاهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال‌1357 به سازمان منافقین پیوست. ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط ‌دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نموده، ضمن اینکه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است، به‌عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر(تهران) واقع در خیابان پاستور، شروع به فعالیت و به‌تدریج با هدایت منافقین، وارد حزب جمهوری اسلامی می‌شود.
کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می‌گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت، مجلس، نهادها و …) مطلع بوده و همچنین مسوول دعوت‌ها برای کنفرانس‌ها، میزگردها و یا جلسات بوده، ضمن اینکه حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است. وی مستقیما زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن‌روانی با نام مستعار مقدم قرار داشته است.
کلاهی از تاریخ ‌‌1359/9/1 در منزل شخصی فردی به نام سعید عباس مودب‌صفت، به‌عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگی می‌کرده و بعضا افرادی را نیز با خود به منزل می‌آورده است. وی ساعت 7‌صبح از خانه خارج و حدود 8‌شب به خانه باز می‌گشت و در رفت‌و‌آمد بسیار محتاط و مرتبا خودش را چک می‌کرد و حتی برای رفتن به دستشویی، در اتاق خودش را قفل می‌نموده است.
وی چند روز قبل از انفجار حزب، کیف سامسونت خود را عوض کرده و یک کیف بزرگ را با خودش حمل می‌نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زیاد بوده، کمتر مورد بازرسی قرار می‌گرفت.
کلاهی پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی، متواری و در خانه‌های تیمی منافقین، مخفی و نهایتا از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل شد. در مقطعی که وی در ایران مخفی بود، گزارش‌های متعددی مبنی بر محل اختفای وی در مناطقی از جمله جاده چالوس، روستای سیاه‌بیشه و قلعه میرفتاح در اطراف همدان، واصل شدند که با مراجعه تیم‌های عملیاتی، نتیجه‌ای حاصل نشد.
در ایامی که وی مخفی شده بود، برای ردیابی وی، دوستان، نزدیکان و خانواده وی از جمله برادرش محسن که همافر بوده، چندین مرحله مورد بازجویی قرار گرفتند اما نتیجه‌ای گرفته نشد.

اما پس از دوماه، دومین حادثه بزرگ تروریستی پس از انقلاب رخ داد. در روز هشت شهریور سال‌1360 در یک اقدام تروریستی بی‌سابقه، جلسه شورای امنیت کشور با حضور رییس‌جمهوری و نخست‌وزیر منفجر شد و شهید رجایی و شهید باهنر به همراه دفتریان و وحید دستجردی در این انفجار تروریستی به شهادت رسیدند. نفوذ ضدانقلاب به دستگاه‌های امنیتی تا حد دبیری شورای امنیت کشور و چگونه تبرئه شدن عوامل این نفوذ، موضوعی است که سال‌ها درباره آن در محافل سیاسی و امنیتی بحث می‌شود.
ضبط صوت بزرگ کشمیری که مخصوص ضبط جلسات است، درست نزدیک رجایی و باهنر قرار می‌گیرد و کشمیری طبق معمول هر جلسه چای می‌ریزد و برای حاضرین می‌آورد و پس از گفت‌وگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج می‌شود. او پیش از خروج از جلسه، کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی رجایی هدایت می‌کند.
کشمیری از ساختمان نخست‌وزیری خارج می‌شود و در میدان پاستور نزد کسانی می‌رود که منتظر اویند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را می‌لرزاند. مطابق نظر کارشناسان، بمب از نوع خاص «تخریبی-آتش‌زا» بوده که از حدود 2 پوند تی ان تی و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بوده است.

درباره شکل‌گیری و ساخت این مستند با محمدرضا گیوه‌چیان، کارگردان «گزارش آشوب» گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که درادامه می‌خوانید.

چه شد که سراغ ساخت «گزارش آشوب» رفتید؟

یک بخش آن به‌دلیل علاقه شخصی‌ام به تاریخ است. قبل از این‌که وارد مستندسازی شوم مطالعات تاریخی داشتم و به‌طور ویژه فعالیت‌های سازمان منافقین را بررسی می‌کردم. عملکرد سازمان منافقین چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب را بررسی کرده بودم و تا حدود زیادی به آن آشنایی داشتم.

چرا به سمت یک واقعه خاص نرفتید؟

زمانی که قصد ساخت مستند داشتیم به این نتیجه رسیدیم که به وقایع سال‌۶۰ پرداخته شده‌است. یعنی سوژه بیشتر کارها یک واقعه خاص مثل انفجار دفتر حزب جمهوری یا نخست وزیری بوده است اما به مجموع وقایع پرداخته نشده است. به همین خاطر ما این سوژه و این شکل کار را انتخاب کرده‌ایم.

به‌نوعی می‌توان گفت که این مستند شبیه یک مرجع تاریخی تصویری از آن دوره است؛ موافقید؟

بله! دقیقا این نکته‌ای که گفتید مدنظر ما هم بود. تصمیم گرفتیم با گذشت حدود ۳۹‌سال دوباره سال‌۶۰ را مروری کرده باشیم. تجربه تاریخی سختی را یک ملت گذرانده است و به همین خاطر لازم بود که دوباره آن را مرور کنیم. دقیقا همانطور که شما گفتید عمل کردیم یعنی یک نقطه‌ای را به‌عنوان مرحله شروع گذاشتیم و سپس مرحله به مرحله جلوتر رفتیم تا نهایتا به لحاظ فنی به نقطه پایانی رسیدیم.

هر اثر تصویری یک زبان دارد. شما چطور با پشت‌سرهم گذاشتن اتفاقات آن مقطع به این زبان روایت رسیدید؟

وقتی برای اولین‌بار حوادث را نگاه می‌کنیم طبیعتا اتفاقات بزرگ‌تر به ذهن می‌رسد؛ مثل هفت تیر یا هشت شهریور. اما هرچه پژوهش را جدی‌تر جلو بردیم و منابع و اسناد مختلف مثل روزنامه‌ها را بررسی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که بعضا در آثار مختلف مثلا ترور رییس‌جمهوری یا رییس قوه‌قضاییه گفته می‌شود اما به ترور نمایندگان مجلس و مردم عادی اشاره‌ای نمی‌شود. در واقع از کلیات شروع کردیم و به جزئیات رسیدیم. به یک فهرست حجیم از نقاط شروع و پایان کارمان دست یافتیم. اما طبیعتا از آن‌جا به بعد دیگر بحث تاریخ مطلق نبود. به مسائل فیلم‌سازی و تکنیکی هم توجه شد. تلاش کردیم در کنار وفادار ماندن به واقعیت تاریخی به لحاظ تکنیکی و سینمایی هم کار جذابی را ارائه بدهیم.

«گزارش آشوب» چه تفاوتی در زاویه نگاه نسبت به سازمان منافقین به نسبت دیگر مستندها دارد؟

همانطور که خودتان اشاره کردید فیلم‌های زیادی درمورد سازمان منافقین ساخته شده‌است. آنقدر عملکرد این گروه عجیب‌وغریب بوده است که حتی هنوز هم سوژه‌های مختلفی از آن‌ها وجود دارد که می‌توان درباره آن‌ها کار ساخته شود، برای مثال به‌طور ویژه به نظرم از زمانی که آن‌ها به خارج از کشور مهاجرت کردند یعنی چه آن زمان که اشرف بودند و چه زمانی که به آلبانی رفته‌اند می‌تواند سوژه تولید فیلم‌های زیادی باشد. اولین تفاوت کار ما این بود که ما یک مقطع خاص تاریخی را انتخاب کردیم. در برخی از مستندها به شاخه‌های مختلف سازمان منافقین اشاره می‌شود، برای مثال به انشعابات آن‌ها به گروه پیکار ورود می‌شود اما ما به سازمان منافقین در مجموعه رجوی ورود کردیم. آن‌ها تظاهر به مسلمانی داشتند و حتی در اوایل انقلاب، مدعی طرفداری از انقلاب بودند. تلاش کردیم وقایع را طوری نشان دهیم که مخاطب آن‌ها را از هم جدا نبیند. ما مقطع خرداد تا بهمن را نمایش داده‌ایم پس سعی کردیم یک تجربه چند ماهه را برای مخاطب بسازیم. ما به ناامنی‌هایی که در این چند ماه انجام می‌شود ورود کرده‌ایم و به نظرم قبلا در هیچ مستندی چنین روایتی نداشته‌ایم.

در فیلم‌های مستند معمولا در ابتدا کمی مساله، تشریح و سپس وارد متن می‌شوند؛ چطور شد که شما خیلی سریع وارد متن شدید؟

با ۳۰‌خرداد‌۶۰ شروع می‌کنیم و سپس فلاش‌بک می‌زنیم به سال‌های قبل‌تر. دلایل عملکرد بنی‌صدر و منافقین را می‌گوییم و سپس به آن اشاره می‌کنیم که چه شد آن‌ها با هم متحد شدند. این هدف را نداشتیم که سازمان منافقین را به‌طور عمیق بررسی و تحلیل کنیم. می‌خواستیم بگوییم که در آن مقطع چند ماهه، حوادثی در کشور ما رخ داده است که به نوعی می‌توان گفت در تمام دنیا بی‌سابقه است. برای مثال در ظرف چند هفته تعداد بسیار زیادی از مسوولان ارشد یک کشور ترور می‌شوند. پس با توجه به خط اصلی مستند سعی کردیم تنها به میزان مشخصی از عقبه منافقین اشاره کنیم و سریع وارد متن اصلی شویم.

در طول تحقیقات این مستند به مواردی رسیدید که برای خودتان هم جدید باشد؟

بله! درست است که موضوع محوری مستند ما امنیت است اما مسأله بعدی، بحث نفوذ است. افرادی مثل کلاهی و کشمیری در این مستند نام برده می‌شوند اما برای آنکه زیاد در این مورد نمانیم به آن فردی که شهید قدوسی را ترور کرده است اشاره خاصی نکرده‌ایم. در تحقیقات متوجه شدیم نام کشمیری در بین مجروحان بوده است این یک نکته مهم است که به ذهن می‌آید یعنی ممکن است او همدستی هم داشته‌است. هر چه درباره کشمیری جلو می‌رویم مسأله پیچیده‌تر می‌شود.

در مستندهای دیگری مثل «ترور سرچشمه» هم نهایتا ماجرا مشخص نمی‌شود و انگار یک پرونده ناتمام است؛ درست است؟

سعی کردیم به تاریخ وفادار باشیم و تحلیل‌های شخصی خودمان را مدنظر قرار ندهیم. البته به سرنخ‌ها اشاره کردیم و همانطور که شما گفتید پرونده‌ها همچنان باز است یعنی اتفاق هفتم تیر و ۸‌شهریور هنوز ناتمام مانده‌اند. پرونده حادثه ۸‌شهریور هیچ‌وقت تمام نشد درواقع رها شد. نکات مبهم زیادی باقی مانده است.

«گزارش آشوب» در شرایط فعلی چه کارکردهایی دارد؟

باقی‌مانده‌های سازمان منافقین امروز در فضای مجازی تلاش زیادی می‌کنند تا از خودشان و عملکرد سازمان، یک چهره لطیف تصویر کند. برای این هدف گاهی به تحریف تاریخ نیز دست می‌زنند. ما به این مساله کاری نداریم ما صرفا کارنامه سازمان منافقین در آن دوره را مرور و نمایش می‌دهیم. از آتش زدن دختر سه‌ساله تا ترور نفر دوم مملکت در کارنامه سازمان منافقین دیده می‌شود. به نظرم هر کسی که بخواهد چهره خودش را سفید کند ممکن است به روش‌های مختلف بتواند اما قطعا سازمان منافقین جزو آن‌ها نیستند.

آیا ممکن است مستندهایی مثل «گزارش آشوب» به‌عنوان سندی برای عملکرد منافقین، در مجامع بین‌المللی استفاده شوند؟

همینطور است! خشونتی که سازمان منافقین داشته‌اند به خوبی می‌تواند ادعاهای دروغ امروزشان را برملا کند. پژوهش مستند گزارش آشوب، آنقدری قوی و قابل دفاع است که آن‌ها نتوانند آن را زیر سؤال ببرند.

برای مستند بعدی موضوعی را انتخاب کرده‌اید؟

راستش سوژه‌ها و طرح‌های مختلفی داریم اما هنوز به قطعیت نرسیده‌ایم. البته شخصا به حوزه تاریخ و اتفاقات آن علاقه بیشتری دارم.

جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید: