برای اطلاع و استفاده از سایر مطالب ما، به کانال تلگرام خانه مستند بپیوندید:
لذت حل یک معمای کاراگاهی در مستند «رزم آرا، یک دوسیه مسکوت»/گفت و گو با احسان عمادی، کارگردان مستند
لذت حل یک معمای کاراگاهی در مستند «رزم آرا، یک دوسیه مسکوت»/گفت و گو با احسان عمادی، کارگردان مستند
روایت رویدادهای «سیاسی»،«چهرههای سیاسی» و «اجتماعی» در ایران همواره متأثر از سیاست گذاریهای رسمی و مصلحتها بوده است. سینمای مستند از آغاز شکلگیری در جهان تاکنون عمده دغدغهاش روایت ِ موثق، بیطرفانه و مستند از سوژههای مختلف بوده است. سیاستهای رسمی و سینمای مستند در جشنواره «سینما حقیقت» برای یازدهمین بار در ایران به هم رسیدند. جمع میان سیاستهای رسمی و مستند بودن، دشواریها و چالشهای متعددی را رقم میزند، چالشها و محدودیتها میتواند منجر به خلاقیت سینماگران یا ممیزی آنها شود. مستند «رزم آرا، یک دوسیه مسکوت» یکی از آثاری است که در یازدهمین جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمده است. گفت و گویی با احسان عمادی، کارگردان این مستند ترتیب داده ایم که در ادامه می خوانید:
آیا در روایت مستند درباره آن شخصیت قبل و بعد از تولید فیلم دیدگاهتان نسبت به آن شخصیت تغییر کرد؟
قبل از ساخت این فیلم، من چیز زیادی درباره رزمآرا نمیدانستم. شاید فقط همان جمله معروف «ایرانی، لولهِنگ نمیتواند بسازد» بود و اینکه به خاطر مخالفت با ملی شدن نفت، کشته شد. در واقع ناخواسته و به خاطر این کماطلاعی یا حتی بیاطلاعی، بدون پیش داوری سراغش رفتم و قضاوتی که امروز درباره او دارم -که چکیدهاش در روایت فیلم هم دیده میشود- طی همین فرآیندِ تحقیقات در ذهن من شکل گرفته است.
چگونه به ایده ساخت فیلم رسیدید و در روایت مستند از دیدگاه موافق آن شخصیت هم بهره گرفتید؟
ایده ساخت این فیلم، در مراحل پایانی ساخت فیلم قبلی یعنی «محاکمه» (درباره دادگاه دکتر مصدق) شکل گرفت. اینکه یک مجموعه فیلم درباره چند نفر از نخستوزیران محمدرضا بسازیم. رزمآرا هم یکی از آن نخستوزیران بود. راستش من در این چند مستند تاریخی، تا حد ممکن در پروسه ساخت، سراغ مورخان و پژوهشگران نرفتهام. البته که در مرحله تحقیق، همیشه از مشورت و راهنمایی آنان -از طیفهای مختلف فکری با جهتگیریهای گوناگون- بهره بردهام، اما برای حضور در فیلم، ترجیح دادهام تا حد ممکن، از شاهدان دستاول یا نهایتاً دستدوم استفاده کنم، که فارغ از موافقت یا مخالفتشان، صرفاً بناست آنچه را که دیدهاند، روایت کنند. در این فیلم نیز، هم منتقدان رزمآرا حضور دارند هم همراهانش.
فرآیند تولید مستند چگونه پیش رفت؟ با چه چالشها و جذابیتهایی در تولید این اثر روبهرو شدید؟
مثل هر مستند تاریخی دیگر، پیدا کردن شاهدان زنده و جلبنظرشان برای حضور در فیلم و دسترسی به آرشیو عکس و فیلمهای مستند مربوط به آن برهه تاریخی، چالش اولیه تولید بود. اما در این مستند، پرونده مرموز قتل رزمآرا- که تا امروز حرف و حدیثهای ضد و نقیض فراوانی درباره آن زده شده و همین هم دستیابی به حقیقت ماجرا را دشوار کرده-، چالش تازه و منحصربهفردی بود که به خاطر لذت حل معما و تبدیل مرحله تحقیق به یک مأموریت کارآگاهی، تولید مستند را جذاب هم میکرد.
سرمایهگذاری بخش دولتی اعم از تلویزیون و دیگر نهادهای دولتی در سینمای مستند بر رویکرد و منظر کارگردان اثر میگذارد، آیا میتوان گفت استقلال کارگردان در ارائه روایتش را تحت الشعاع قرار میدهد؟
البته فکر نمیکنم این بحث، صرفاً به بخش دولتی یا تلویزیون محدود شود. اصولاً هر سرمایهگذاری، به خاطر نگاه شخصی و توقعاتی که دارد، «میتواند» بر رویکرد و منظر کارگردان اثر بگذارد. در واقع تا وقتی کارگردان با سرمایه شخصیاش فیلم نسازد، احساس استقلال کامل نخواهد کرد. با این حال، به نظرم این حرف درست باشد که هم نهادهای دولتی (غالباً) قدرت بیشتری از سرمایهگذاران خصوصی دارند، هم جهتگیریها و خواستههای «سیاسی»، بیشتر روی نگاه و توقعشان اثر میگذارد. با توجه به این شرایط، به نظرم راهحل منطقی مسأله این است که کارگردان تنها در سوژههایی با سرمایهگذار دولتی همکاری کند که نگاه دو طرف به موضوع، نزدیک به هم باشد، یا دستکم تفاوت بنیادی و ریشهای نداشته باشد، یا اینکه کارگردان بتواند به نحوی رضایت سرمایهگذار دولتی را جلب کند که درنهایت، فیلم از نگاه و رویکرد شخصی خودش هم خالی نباشد.
با توجه به ریسک سرمایهگذاری بالا در سینمای مستند و غیرتجاری بودن آن، ورود نهادهای دولتی به این عرصه، مانع ارائه روایت مستقل و بیطرفانه از رویدادهای سیاسی – اجتماعی وچهرههای سیاسی نمیشود؟
به نظرم اول باید کمی بیشتر در به کار بردن تعابیری مثل «مستقل و بیطرفانه» احتیاط کنیم. حتی کارگردانی که تمام مخارج فیلمش را از جیب خودش پرداخت میکند هم بعید است «بیطرف» باشد. راستش حتی شخصاً تردید دارم که این برچسب «بیطرفی» در مستندسازی -به شرط قابل تحقق بودنش-ویژگی مثبتی باشد. شما بهعنوان مستندساز تاریخی، بالاخره یک طرف ماجرا ایستادهاید. حالا یکی رندانهتر و هوشمندانهتر قضاوتش را مطرح میکند، یکی صریحتر و بیظرافتتر. با این حال و گذشته از این حرفها، با هر دو سمت سؤال شما موافقم؛ از یک طرف سینمای مستند، غیرتجاری و گران است و همین هم حضور سرمایهگذاران دولتی در آن را اجتنابناپذیر میکند، از آن طرف حضور سرمایهگذار دولتی، در هر حال جهتگیری سیاسی اثر را در راستای خواستههای سرمایهگذارش پررنگ میکند. راستش در این شرایط، راه دیگری جز آنچه در پاسخ سؤال قبلیتان گفتم، به نظرم نمیرسد. مگر اینکه کلاً تعطیل کنیم و به انتظار روزی بنشینیم که سینمای مستند در کشورمان، بتواند خرج خودش را دربیاورد و به سوددهی برسد و کاملاً از دولت مستقل شود!
ارزیابی از حضور مستند پرترهها و رویدادهای سیاسی در جشنواره مستند حقیقت چیست؟
نقل معروفی هست که میگوید: «ملتی که تاریخ نخوانَد، محکوم به تکرار آن است.» از این منظر، این حجمِ گسترده از پرداختن به سوژههای تاریخی و سیاسی در سینمای مستند چند سال اخیر ما، اتفاق مبارکی است (اگر اشتباه نکنم، مطابق آماری که مسئولان برگزاری جشنواره سینماحقیقت اعلام کردند، امسال 118 مستند تاریخی، متقاضی شرکت در جشنواره بودهاند). اما من بدون اینکه در این باره مطالعه مشخصی کرده باشم، صرفاً بهعنوان یک برداشت و قضاوت شخصی و از دور (که ممکن است اشتباه هم باشد)، حدس میزنم فعالیت شبکههای ماهوارهای فارسیزبان در ساخت مستندهای تاریخی طی سالهای اخیر، نقش مؤثری در ایجاد و توسعه این موج داشته، که البته جای تأسف دارد. در واقع بعد از چند دهه نمایش یکجانبه و به شدت سیاستزده تاریخ در آثاری که با عنوان «مستند» از تلویزیون ما پخش میشد، بهناگاه و ظرف مدت کوتاهی، مستندهایی درباره تاریخ معاصر از شبکههایی مثل «بیبیسی فارسی» و «من و تو» روی آنتن رفت که در بین خیل انبوه پرسشگرانِ علاقهمند به تاریخ در جامعه ما، «مخاطب» -و نه لزوماً «مقبولیت»- فراوانی یافت.
البته گفتوگو ندارد که آن مستندها هم تاریخ را از دریچه سیاست و بهموازات خواستههای سیاسی سرمایهگذارانشان روایت میکردند، اما چون زاویه نگاهشان به موضوع متضاد با روایتهای قبلی بود و از چیزهایی سخن میگفتند که بیننده بعضاً آنها را نشنیده و ندیده بود، در جذب مخاطب موفق شدند. همین هم شاید باعث شد که سرمایهگذارانِ اغلب دولتی سینمای مستند ما، به این نتیجه برسند که «مستندسازی» به شیوه قدیم -شیوهای که به قول عزیزی، از ابتدا به دنبال «آبروبَری» یا «آبروخَری» است- دیگر جواب نمیدهد و در پی تولید مستندهایی با کیفیت بهمراتب بالاتر و حرفهایتر بربیایند تا جلوی آن موج فزاینده بایستند. البته که این جریان به شکل فعلیاش، آفتها و آسیبهایی هم دارد که در این مجال کوتاه، فرصت پرداختن به آن فراهم نیست.
پرداختن به برخی چهرههای سیاسی در ایران تابو است، آیا ساخته شدن فیلمهایی از سوی نهادهای دولتی با روایت رسمی از این چهرهها مثبت ارزیابی می کنید؟
به هر حال ساخت فیلم مستند تاریخی باکیفیت و استاندارد، از سوی هر نهادی و با هر جهتگیری و روایتی، اتفاق مبارکی است. یک فیلم خوب، فارغ از اینکه چه حرفی میزند، مخاطب را بر سر شوق میآورَد و باعث میشود او هم دلش بخواهد درباره آن حرف بزند. همین هم باب مباحثه و مناظره بین نظرات موافق و مخالف با مضمون و محتوای فیلم را باز میکند؛ جریانی که اگر استمرار داشته باشد، بیتردید در گذر زمان اثرش را روی مخاطب خواهد گذاشت و خیلی از نقاط مبهم و تاریک ذهنش را روشن خواهد کرد.
ای بسا یک فیلم خوب، بهانهای برای صحبتهایی شود که درنهایت مخاطب را به نتیجهای غیر از جهتگیری خود فیلم برساند. بخصوص که امروز به لطف شبکههای اجتماعی، دیگر مسیرهای گفتوگو قابل محدود کردن به نظر نمیرسند و تمام آرا و ایدهها، به سادگی و سرعت، امکان ابراز و انتشار و رسیدن به دست مخاطبان را دارند. اما از سمت دیگر، ما با مخاطبان زیادی مواجهیم که بیش از تماشای یک فیلم، علاقه و حوصلهای برای پیگیری تاریخ ندارند و اغلب آنچه در یک فیلم گفته شده را بهعنوان حقایق خدشهناپذیر تاریخی یا به قول معروف «اصل ماجرا» میپذیرند. برای چنین مخاطبی، آن قبیل فیلمها -که از ابتدا با جهتگیری مشخص سیاسی و برای ساختن تصویری هدفدار و معوج به نیت شکلدهی ذهن بیننده ساخته شدهاند-، این آفت را با خود دارند که باور عمومی غلطی را در جامعه رواج میدهند و حتی تثبیت میکنند.
رؤیای شما برای سینمای مستند چیست؟
صادقانهاش اینکه رؤیای خاصی ندارم. در واقع شاید برای ما که همیشه در «شرایط حساس کنونی» زیستهایم، خیلی مجالی برای آرزو و خیال بافی و رؤیاپردازی باقی نمانده باشد. شما ببینید همین امسال، بخش مستند از جشنواره فیلم فجر حذف شده است. به نظرم همین که بتوانیم وضعیت موجود را حفظ کنیم و در آن دوردستها، امیدوار باشیم که ای بسا طی چند سال آینده، شرایط یکی دو قدمی بهتر شود، خودش به اندازه کافی جای شکر دارد!
منبع: خبرگزاری آریا
ازرا
واقعا برای خانهمستند متاسفم که با پول بیت المال بههاه کار ساخت انقلابی مستندی میسازه که در اون فردی مثل رزم ارا رو مظلوم و ادم موجهی نشون میده و به تن=مسخر ایت الله کاشانی میپردازه نهایتا هم باعث ایجاد تنفر از فردی مثل نواب صفوی میشه