برای اطلاع و استفاده از سایر مطالب ما، به کانال تلگرام خانه مستند بپیوندید:
یک تعلیق جذاب، بی نقص و تلخ!/ نقدی بر مستند «زمان» اثر «ماریا ماوتی»
یک تعلیق جذاب، بی نقص و تلخ!/ نقدی بر مستند «زمان» اثر «ماریا ماوتی»
مستند در خصوص خانوادهای بختیاری است که با سودای یافتن جایی بهتر برای تربیت فرزندان، قصد سفر از ایران به ترکیه و سپس پناهندگی در کانادا را دارد اما این رویا آن گونه که فکر میکنند، نیست.
مستند شروع و روایتی عالی و بدون نقص دارد. تعلیق و جذابیت داستان بالاست و ۴۵ دقیقه بیننده را مجذوب خود میکند. در ده دقیقه اول، تمام ماجرا و اتفاقات اصلی فیلم بیان میشود اما این موضوع سبب نمیشود که باقیمانده فیلم جذاب نباشد.
مستند بیش از آنکه بخواهد قضاوت بکند و نشان دهد مقصر کیست این واقعیت را روشن میکند که خارج از وطن، لزوماً زندگی بهتری در انتظار نیست.
بیننده در مستند فقط با یک طرف دعوا همراه هست (زمان، نام مرد خانواده و شخصیت اصلی مستند است)، و از دیدگاه او ماجرا را قضاوت میکند. اما در لحظاتی که طرف دوم (یعنی زن زمان) در حضور دیگران زبان میگشاید مشخص میشود «زمان» نیز تقصیراتی داشته است.
شاید با یک مصاحبه اسکایپی با همسر زمان میشد ابهامات را زدود و مشخص کرد مقصر کیست، اما کارگردان به دنبال این قضاوت نیست. فیلم، تم داستانی بالایی دارد و همین عدم زدودن ابهامات و قضاوت، تعلیق اصلی داستان است که در پایان نیز باز نمیشود.
اما تلخی نهایی که در دهان بیننده میماند آیندهای است که در انتظار فرزندان این خانواده میباشد، آیندهای که قطعا روشن نبوده و آرمان پدر نیست.
مستند علاوه بر تعقیب زندگی سوژه، گریزی به برخی آداب و رسوم جامعه مرد سالار ایلیاتی نیز میزند که این خود نیز میتواند از دلایل همسر «زمان» باشد.
مستند، مهاجرین مختلف را در محلهای در ترکیه نشان میدهد، اینکه سوریهایها و افغانیها که درگیر جنگ داخلی هستند و عزیزانشان را در جلوی چشمشان قربانی شده دیدهاند، هیچ تمایلی به بازگشت به کشورشان ندارند، تفاوت زیادی دارد با زندگی قبلی «زمان» در ایران، شاید مشکل اصلی «زمان»، همان اتفاقی است که در ابتدای فیلم میبینیم. زدن موهای دست (استعاره از مردانگی و غیرت وطن دوستی) برای لقمهای نان.
«زمان» معجونی است از داستان، قضاوت، تلخیهای زندگی و … که کام بیننده را تلخ خواهد کرد و شاید او را به این نتیجه برساند که فرار آخرین راه نیست، بلکه باید ماند و وطن را جایی بهتر برای زندگی کرد.
به قلم: امید زکی زاده