تصویر در جوامع استبدادزده/نقدی بر مستند «میرزاجواد» اثر سعید فرجی
تصویر در جوامع استبدادزده/نقدی بر مستند «میرزاجواد» اثر سعید فرجی
تصویر همیشه در جامعه ای دچار استبداد، سویه هایی متناقض و متفاوت دارد. درست مانند هر ابزار بازنمایی-ادبیات، نقاشی و…- همیشه در بحرانی میان حقیقت و دروغ می ایستد و همواره در کشمکش میان ابزار سرکوبگر و ابزار افشاگر قرار دارد. سرکوبگر یا همان قدرت مطلقه تلاش می کند تصویر را شکل خود کند و از آن طریق، روایت برساخته خود را از واقعیت ارائه دهد اما در مقابل، تصویر در دست اهلش مدام به روندی برای گریز از سرکوب و رسوا کردن آنچه پنهان می ماند بدل می شود.
فیلم «میرزا جواد» ساخته سعید فرجی نمونه ای است برای نمایش همین ماهیت متناقض نمای تصویر در جوامع استبدادی. فیلم با روایتی اول شخص، تاریخ ورود دوربین و ثبت واقعیت را در ایران بررسی می کند. پدیده ای که شروعش از درون دربار از همان ابتدا تصویر واقعی جامعه را دچار اعوجاج کرد و تبدیل به ابزاری نزد دربار و یا همان ساختار قدرت شد تا تصور از واقعیت را کنترل و هدایت کند. این اسباب بازی شاه و نوکرانش آنقدر در دربار در جا زد که تصویر جامعه ایرانی بیشتر از خود ایرانیان توسط غربی ها ثبت شد. تصویر و بازنمایی در آن ابتدای ورود متعلق به شاه و شاهزادگان، حرمسرا و ملیجکان شد و در آن اثری از مردم و طبقات مختلف اجتماعی نبود. فیلم به نوعی با نمایش روند خروج تصویر از دربار نشان می دهد که چگونه مردم در سیاست ایرانی ناپدید بودند و ناگهان از میان تصاویر شاهان و نوکرانش بیرون زدند و شاه و نوکر را به حاشیه بردند.
روایت شیرین و گزارش گونه فیلم به مخاطب نشان می دهد که چگونه تصویر و قدرت ثبت واقعیت به مرور و به موازات مبارزات مشروطه از دربار به جامعه منتقل می شود. در حقیقت آگاه یا ناآگاه (که چندان اهمیتی هم ندارد) فرجی موفق می شود که ماهیت برآشوبنده و ضد استبداد بازنمایی واقعیت در قالب تصویر و عکس را – به عنوان نزدیک ترین رونوشت آن- نشان دهد. ماهیتی مدرن که بر اثر تکثیرپذیری و تنوع، مدام به روزتر، مدرن تر و در نهایت توده ای تر می شود و از آسمان یکه تازانه و پر زرق و برق دربار به زمین فقر و سرکوب جامعه ای پلشت به عنوان نتیجه رفتار دربار می آید. این درست می تواند ما را یاد گفته هگل در باب عصر روشنگری بیندازد که گفت با انقلاب فرانسه آسمان به زمین آمد شاید عکاسی هم با این روایت فرجی در مستند «میرزا جواد» چنین نتیجه ای را در بر داشته است.
فیلم با استفاده از تصاویر واقعی و کنار هم گذاشتن آنها در بستر روایتی تاریخی، ساختار خود را شکل می دهد. در ابتدا اثر برای مخاطب می تواند کسل کننده باشد، تصاویری بارها دیده شده از دربار ناصرالدین شاه و شاهان قاجار پس از او و همچنین تاریخچه ای آشنا از ورود دوربین به دربار؛ اما در ادامه فرجی موفق می شود که بعد سیاسی فیلم را لحظه به لحظه پر رنگ تر کند و تلویحاً تبدیل به روایتی از سیاست در قالب تصویر و تصویر در سپهر سیاست شود. اموری که از هم جدا نیستند و می توان ارتباط تنگاتنگ آنها را تا همین امروز و در بزنگاه های مختلف مشاهده کرد. تصویر همین امروز با وجود دگرگونی جهان و تغییر شکل کشورداری، نتیجه و کارکردی افشاگر دارد. روزانه میلیون ها تصویر به چشم ما می آیند و دیگر دانستگی و شناخت ما از پیرامون و جهان خود و آنچه بر زندگی واقعی حاکم می شود با وجود تصویر تضمین شده است.
«میرزا جواد» تاریخ هفتاد سال مبارزه را در مدت کوتاهی روایت می کند، هر چند که صرفا سعی می کند با روایت واقعیت آن هم با لحنی نه چندان جدی و زمخت بلکه روان و ساده جلو برود. هنر فیلم این است که فارغ از این لحن و روایتی که می توانست دقت و تفصیل بیشتری پیدا کند مرز میان روایت ورود و تکامل عکاسی در ایران را با مبارزات آزادی خواهانه و مشروطه طلبانه بردارد و به نوعی عکس و سیاست را در ماهیت و اصل به هم برساند. ماهیت و اصلی که در روند شدن و تکامل، دوربین را از اسباب بازی شاه به ابزار مبارزه مردم بدل می کند.
به قلم علیرضا نراقی
برای اطلاع و استفاده از سایر مطالب ما، به کانال تلگرام خانه مستند بپیوندید: