نوشته ای از مهران زارعیان درباره مستند «آن روز که سنگ بارید»
نوشته ای از مهران زارعیان درباره مستند «آن روز که سنگ بارید»
زنده باد مسئولیت اجتماعی
مهران زارعیان درباره مستند آن روز که سنگ بارید گفتند:
سعید صادقی سرارودی در مستند «آن روز که سنگ بارید» موفق شده است که با بیانی رسا و بیلکنت، یک دغدغه شهروندی شریف و ارزشمند را مورد تامل و مکث قرار دهد
ماجرا در نگاه اول سهل و ساده به نظر میرسد؛ در جریان سفری به شمال، در اثر ریزش کوه، ماشین پدر خانواده خسارتی نسبتاً محدود دیده و اکنون پدر و پسر به این فکر میکنند که آیا ارزش دارد کفش آهنین به پا کنند و از این سازمان به آن ارگان برای پیگیری خسارت بروند یا نه
مسئله محوری اثر این است که سازمانها و ارگانهای ذیربط در حوزه راه، بیمه، حقوق، خسارات و بلایا رویهی مشخص و تعیین شدهای برای استیفای حقوق آسیبدیدگان در حوادث این چنینی ندارند و بنابراین مستند سعید صادقی بر این دغدغه نور میتاباند که در مواقعی که گپ یا شکافی بین حدود وظایف دستگاههای اداری و ابهامات حقوقی پیش میآید، یک شهروند مسئول از طریق مطالبهگری و پیگیری، میتواند یک اثرگذاری سازنده در جهت خیر عمومی داشته باشد و به تعبیر کارشناس حقوقی مستند، همچون ویروسی که سریع گسترش مییابد، راه حل حقوقی برای مشکل را تبدیل به عرفی شناخته شده و مورد تایید کند
این مستند پر است از تلنگر و تامل بر انواعی از دیلمای اخلاقی، تفاوتهای نسلی، مسئولیتشناسی و حقوق و هنجارهای مدنی. چیزی که در وضعیت کنونی جامعه ما از این جهت حائز اهمیت است که چسبندگی اجتماعی شاید کمرنگ شده، بیاعتنایی جمعی فراوان است و مردم کمتر دغدغه مشارکت، مطالبهگری و حقوق شهروندی دارند
مزیت مهم و جذاب این مستند، ریتم درست و روایت شیوا و روان رویدادهاست به طوری که به قالب مستند داستانی نزدیک شده و مخاطب را برای پیگیری ادامه کار مشتاق نگه میدارد. طرح مسئله در مستند به خوبی انجام شده و دغدغه آنچه در ذهن شخصیتهاست برای مخاطب نیز درگیرکننده میشود. این موضوع به کمک دوراهیهای اخلاقی و چالشهای در مسیر پیگیری مسئله خسارت پیادهسازی شده و به نوعی تعلیق و کشمکش که پایهی درام و فرم روایی در سینمای داستانی نیز همین است
عامل دیگر جذابیت «روزی که سنگ بارید» نوعی صمیمیت و صفا و شیرینی در روابط میان آدمها و همچنین لحن اثر به خصوص در نگارش نریشنهاست. سه شخصیت اصلی مستند به درستی معرفی میشوند و برای مخاطب تبدیل به یک خانواده محترم و دوستداشتنی اصفهانی میشوند
ارجاع به فیلمهای خانوادگی قدیمی سفر شمال نیز علاوه بر ارتباط مضمونی که به مسئله ریزش کوه و خسارت ماشین پیدا میکند، به شکل دادن عمق شخصیتها و لحن شاداب و معطوف به زندگیخواهی موجود در مستند، کمک شایانی کرده است. به شخصه موقع دیدن این دوگانهسازی در اثر، فیلم «مسافران» استاد بیضایی برایم تداعی میشد و احتمالاً سازنده آگاهانه چنین الهامی گرفته است
هوشمندی اثر در این است که در مستندی که به یک مخاطره مرگآفرین میپردازد، دلالتهای فراوان نسبت به زیبایی زندگی خصوصاً در کانسپت خانواده ایرانی دارد؛ گاهی حس نوستالژی مخاطب را قلقلک میدهد و گاهی خنده بر لب او مینشاند و این پازل از طریق اشاراتی به زایندهرود، آشپزی، آب دادن به گلها و این قبیل روزمرگیهای شیرین زندگی تکمیل میشود. باید تبریک گفت به سازندهی مستند که یک دغدغهی شرافتمندانهی اجتماعی را انقدر دلچسب و درگیرکننده مطرح کرده و اثری سرپا و قدرتمند به مخاطب هدیه داده است
جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید: