«دفک»، داستان استثنایی یک خانواده نقاش

یادداشتی بر مستند «دفک»، اثر بهنام بیرم وند؛

«دفک»، داستان استثنایی یک خانواده نقاش

«دفک»، داستان استثنایی یک خانواده نقاش
۲۴ آذر ۱۴۰۱

مستند دفک، روایتی استثنایی از خانواده‌ای هشت نفره است که همگی نقاش هستند. سبک نقاشی آن‌ها اگرچه شباهت‌هایی با هم دارد اما هر یک جهانی را به تصویر می‌کشد که فردی است و نگاه خاص نقاش را می‌نمایاند. شاید مهم‌ترین نکته در میان آثار این نقاشان، آن باشد که تقریباً هیچ یک به جز منوچهر تعلیم نقاشی ندیده‌اند. نقاشی دیگر افراد خانواده به جز منوچهر به نوعی نقاشی بدوی است. نکته دیگری که حتی شاید حیرت‌انگیز‌تر باشد آن است که در میان نقاشی‌های این خانواده حتی گاه می‌توان رد پاهایی از ماتیس و گوگن و گاه پیکاسو را مشاهده کرد اما با توجه به عدم آموزش آکادمیک و آشنایی غیر مستقیم این نقاشان با هنر نقاشی می‌توان با احتیاط از ریشه ناخودآگاهی جمعی سخن گفت آن‌گونه که کارل گوستاو یونگ در روانشناسی‌اش به آن اشاره دارد.

مادر خانواده که مندی (به معنی ماندنی) نام دارد در هشت سالگی با درست کردن نخستین دفک به عالم نقاشی و دوخت و دوز پای نهاده است. دفک پارچه‌ای که تصاویری بر روی آن دوخته می‌شود و دو سوراخ نیز بر آن تعبیه می‌کنند و از آن برای شکار کبک استفاده می شود. می‌گویند کبک‌ها آن‌چنان غرق در رنگ‌های گوناگون دفک می شوند که متوجه نیستند سلاح شکارچی از درون سوراخ دفک آن‌ها را نشانه گرفته است. مندی گوشه‌های پارچه‌های بلا استفاده را با قیچی می‌برد. گاهی یک سوار قیچی می‌کند. گاهی یک دختر و گاهی یک حیوان و آن‌ها را بر روی پارچه سفید رنگی می‌دوزد و به این ترتیب یک شکل هنری پدید می آید که احتمالاً ما به ازایی در جهان هنری نداشته و اختصاصاً متعلق به مندی است.

سالار، دیگر عضو خانواده ترجیح داده هرگز به مدرسه نرود چون موهای بلندش را دوست داشته و راضی به کوتاه کردن مو‌هایش نبوده است. این بار نیز منوچهر، برادر بزرگ در نقش فرشته نجات پا پیش می‌گذارد و سالار را به نقاشی علاقه‌مند می کند. سبک سالار نیز نقاشی بدوی است.

حانیه، دختر خواهر منوچهر که نقصی مادرزادی در پایش دارد، اکنون این نقص را به آثار هنری بدل ساخته است. منوچهر در گشت و گذار‌هایش در روستایشان سردشت، گاهی سنگ‌هایی پیدا می کند و با خودش به خانه می‌‌آورد که به روایت حانیه این بار منوچهر سنگی با خودش می‌‌آورد که شبیه پای حانیه است و همین باعث می‌شود که حانیه را تشویق به نقاشی کند.

مستند دفک به‌طور قطع اثری شاعرانه است که شاعرانگی اش نه در فرم بلکه در محتوا تجلی پیدا کرده است. روایت زندگی تک‌تک اعضای خانواده به شعر و شاعرانگی پهلو می زند.

پدر خانواده که زخم خورده دوران جنگ است، این بار با دو انگشت سالمی که در دست راستش باقی مانده نقاشی می کند. هر یک از اعضای خانواده زخمی از روزگار بر پیکر دارند که آن را به هنر بدل ساخته‌اند. این همه با همت و پایمردی برادر بزرگ خانواده، منوچهر به دست آمده که در پایان فیلم با اشک و آه می‌گوید حاضر است تمام این آثار هنری را به رایگان در اختیار کسی قرار بدهد که سودای خرید و فروش در سر نداشته باشد و بخواهد این آثار را به جهان هنر معرفی کند. او در تلاش برای ارائه کردن این آثار، رنج سفر به تهران نیز بر خود هموار می کند. سری به خانه هنرمندان می‌زند و در دل آرزو می‌کند که روزی دیوار های گالری های آن‌جا میزبان آثار هنری خود و خانواده‌اش باشد.

دفک یکی از تأثیرگذار‌ترین مستند‌هایی است که در سال‌های اخیر ساخته شده است. اگر احتمالاً در تصاویر آن نتوان ابداعات زیبایی شناسی و یا تکنیکی را سراغ گرفت اما به یقین می‌توان گفت که دفک روایت صادقانه خانواده‌ای است که در گوشه‌ای از این آب و خاک و در تنهایی خود مشغول خلق آثار هنری‌اند که اگر جهانیان با هنر آن‌ها آشنایی پیدا کنند، چه بسا انقلابی در هنر نقاشی جهان رخ دهد… چه بسا.

به قلم: شاهپور عظیمی

جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید: