من شکوه هستم، یک معتاد!

یادداشتی درباره مستند «خونه مامان شکوه»، اثر مهدی بخشی مقدم؛

من شکوه هستم، یک معتاد!

من شکوه هستم، یک معتاد!
۲۳ آذر ۱۴۰۱

«من شکوه هستم، معتاد، پانزده سال و هشت ماه و یک روز»، این اعلام پاکی صاحب خانه‌ای است که هم‌خانه‌هایش همگی با افتخار یک عدد اینچنینی را بلند می‌گویند و باقی هم تشویقشان می‌کنند، خواه سه روز باشد خواه هشت سال. شکوه حکم مادر را دارد و باقی دخترها، خواهر هم هستند، خواهرهایی که بهتر از هر کسی درد هم را می‌دانند.

درِ «خونه‌ی مامان شکوه» باز است، یکی را روی دست می‌آورند که از آمدن هراسان است، یکی را با گریه بدرقه‌ می‌کنند که از رفتن ناراحت، همه با هم رفیق‌اند و هوای هم را دارند، سنگ صبورند و همه شکوه را به عنوان اسطوره‌شان پذیرفته‌اند.

روزگار در این خانه‌ی پرقصه و پرغصه با همدلی و همکاری می‌گذرد، هرچند همه می‌دانند که مهمان چند روزه‌اند اما باز در همین مدت کوتاه، حس امنیت و آرامش می‌گیرند و خود را از افیون دور می‌کنند تا شاید تنفسی باشد برای روح خسته‌شان.

اما گره داستان از آن‌جایی شروع می‌شود که یک خانم دکتر وارد خانه می‌شود و ضمن توضیح مختصر درباره‌ی ویروس اچ آی وی و بیماری ایدز از همه‌ی ساکنان آزمایش می‌گیرد و همین، آرامش را به هم می‌زند.

تجربه‌ی مهدی بخشی مقدم، در مقام کارگردان، رک و صریح، هرچه هست را جلوی چشم می‌گذارد، یک مستند اجتماعی درباره‌ی آسیب‌هایی در حوزه‌ی زنان که تلخی، جزء لاینفک آن است؛ مادری که حس چندانی به فرزند تازه به دنیا آمده‌اش ندارد، یا آن دیگری که نمی‌داند آیا کودکش هم مثل خودش مبتلا به اچ آی وی شده یا نه و یا دختری که می‌داند اگر از خانه بیرون برود دوباره سراغ مواد خواهد رفت.

بخشی مقدم، پیش از این آثار تحسین شده‌ای را تولید کرده است. از فیلم‌های او، مستند «خانه‌ای برای تو» که موضوعی اجتماعی دارد، جایزه بهترین مستند دوازدهمین دوره جشنواره بین المللی سینما حقیقت را کسب کرده است، «اسب چوبی» مستندی مردم‌شناسانه است و این اواخر هم مجموعه مستند «همسایه‌های خوب» روی آنتن شبکه دو رفته است. تنوع در مستندهای مهدی بخشی مقدم به خوبی پیداست و وقتی که می‌بینیم آثارش مورد توجه قرار می‌گیرد، نتیجه بر این می‌شود که جسارتش در تجربه‌ کردن میدان‌های جدید درخور تحسین است.

بازگردیم به مستند؛ شخصیت همراه و روایتگر شهرزاد، که به نوعی در کنار شکوه، یکی از ستون‌های داستان است، کمک شایانی به غنای اثر کرده، اویی که خبرنگار است، دلش برای معتادها می‌تپد و می‌خواهد هر طور که شده کمکی به دوستانش کند ولی در عین حال چندان هم به نتیجه‌ی کار خوش‌بین نیست و دلیل این را در فیلم‌نوشت انتهایی مستند به خوبی درک می‌کنیم.

دخترها یکی یکی از خانه‌می‌روند و دیگرانی جایشان را پر می‌کنند، اما سیلی حقیقت آنجایی به صورت من مخاطب می‌خورد که می‌فهمم بیشتر رفتگان دوباره مصرف می‌کنند و باز می‌گردند و این صورت مسئله‌ی مهم در پس‌زمینه‌ی مستند باقی می‌ماند: آن بیرون و در جامعه چه اتفاقی می‌افتد که کسانی که طعم شیرین رهایی را چشیده‌اند، دوباره باز می‌گردند به همان وضع آشفته‌ای که داشتند؟ ایراد کار باید جایی آن بیرون باشد.

«خونه مامان شکوه» مؤلفه‌های یک اثر مستند قابل قبول را دارد؛ توصیف کامل مسئله و موقعیت، پرهیز از شعارزدگی و خوش‌بینی بی‌قاعده، پرداخت نسبی شخصیت‌ها، استفاده درست از عناصر هنری مقوم در جهت انتقال پیام مدنظر کارگردان مثل صداگذاری، کیفیت رنگ و نور، موسیقی و تدوین و از همین روست که به عنوان یک کل یکپارچه اثری شایسته‌ی توجه و دیده شدن است.

یک نکته‌ی انتهایی درباره‌ی این اثر به اخلاق حرفه‌ای مستندسازی باز می‌گردد، طبعاً افراد ساکن «خانه‌ی مامان شکوه» به مستندساز اعتماد تام و تمام داشته‌اند که بدون رو گرفتن و مخفی شدن، مستندساز را به خصوصی‌ترین رازهای زندگی خود راه داده‌اند و البته طبیعی است که نخواهند به این اندازه عیان روی پرده‌ی سینما بروند، از این رو و با توجه به رویکرد حرفه‌ای گروه مستندسازی تولید کننده‌ی اثر قطعاً فکری اندیشیده شده که این مهم رعایت شود.

محمد احسان مفیدی کیا

جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید: