به رگبار بستن آسان آدم ها! / یادداشتی بر مستند «خانه های رها شده»

به رگبار بستن آسان آدم ها! / یادداشتی بر مستند «خانه های رها شده»

به رگبار بستن آسان آدم ها! / یادداشتی بر مستند «خانه های رها شده»
۲۸ آذر ۱۴۰۰

«خانه‌های رها شده» مستندی 78 دقیقه‌ای اثر محمدرضا عباسیان با موضوع ویرانی است. مستند، خانه‌های ویران و رهاشده سوریه را که ناشی از جنگ در این کشورند به تصویر می‌کشد.

مستند بدون دیالوگ از نماهای ویرانه‌هایی شروع می‌کند که زمانی خانه بوده‌اند. مخاطب، منتظر روایت راوی یا گفتگویی است که این همه ویرانی را توضیح دهد اما مستند سراسر بدون کلام است. بعد از چند دقیقه که می‌فهمیم کلامی در کار نیست، توی ویرانه‌ها چشم می‌دوانیم مگر اثری از زندگی پیدا کنیم اما هر چه می‌بینیم تنها به یک چیز فکر می‌کنیم: این حجم از ویرانی، محصول انسانی است که می‌تواند بسازد. سکوت، در برابر این ویرانی در این مستند، راه حل بجایی بوده است. بعد از چند دقیقه به این فکر می‌کنیم که همه‌اش همین است و این همه بی‌رحمی با هیچ حرفی درست نمی‌شود.

راه‌پله‌های آویزان، ستون‌های از کمر شکسته و سقف‌های خمیده، میراث امروز شهرهای سوریه است. در ابتدا هر چقدر بگردیم در ویرانه‌ها اثری از زندگی نمی‌یابیم. اما از همان ابتدا دیش‌های ماهواره خبر از کسانی می‌دهند که در تصاویر به چشم نمی‌آیند اما جایی همین نزدیکی‌اند و اخبار را دنبال می‌کنند.

کم‌کم گذر ماشین‌ها را می‌بینیم و بعد زنان و مردانی که در دل ویرانه‌ها، سعی کرده‌اند زندگی را برگردانند. لبخند تلخ پیرمرد جنگ‌زده با سکوت فیلم هماهنگ است. تلخ‌تر از همه، کودکان‌اند که سن خیلی‌هاشان به اندازه جنگ است؛ کودکانی که ناامنی، ویرانی و جنگ همیشه جزئی از جهانشان بوده و فاجعه برایشان عادی شده است. کودکانی که در دل ویرانه‌ها بازی می‌کنند و یاد می‌گیرند.

مستند، جوانه زدن درختان و گل‌ها را در دل ویرانه‌ها به تصویر می‌کشد اما آدم با خود می‌اندیشد، تغییر فصول و رفتن مرگ و آمدن زندگی، نسبتی فعالانه با چنین جهان بی‌رحمی ندارد و نمی‌تواند امیدبخش باشد. جوانه زدن گل‌ها کار خدا است. کار انسان در این بین چه بوده؟ امید به انسانیت با نمود عینی درایت و شفقت انسانی ممکن می‌شود که جای هر دو در این ویرانه‌ها خالی است.
هیچ جوانه‌ای نمی‌تواند سوراخ‌های ریز و درشت، تن اتاق‌های بدون دیوار را تلطیف کند. این اتاق‌ها آدم را به این فکر می‌اندازد که رگبار خانه‌های مسکونی در جنگ هیچ قبحی نداشته، به این فکر می‌اندازد که قبح کشتار مردم بی‌دفاع چطور فرومی‌ریزد؟

از بی‌رحمانه‌ترین کارها، یکی، طبقه‌بندی آدم‌ها در مجموعه ها است. وقتی آدم‌ها را طبقه‌بندی می‌کنیم، تمام ویژگی‌های منحصربه‌فرد و تفاوت‌هایشان را به نفع مجموعه مشابهی از رفتار و کردار از میان برمی‌داریم. با طبقه‌بندی آدم‌ها دیگر نیازی به شناختن تک تک‌شان باقی نمی‌ماند. کافی است، طبقه را بشناسیم و درباره همه‌شان حکم صادر کنیم بدون آنکه یکی‌شان را از نزدیک دیده باشیم و یا سعی کرده باشیم جهان را از دریچه چشم او هم تجربه کنیم. با طبقه‌بندی، دیگر هر آدمی یک دنیا امید و آرزو نیست، عددی است که بود و نبودش طبقه‌بندی‌های ذهنی ما را با مشکل مواجه نمی‌کند. این حجم از ویرانی، بی‌مناسبت با طبقه‌بندی آدم‌ها در گروه و دسته و مذهب و گرایش سیاسی نیست. با دیدن مستند می‌توان پرسید به رگبار بستن کسانی که با چند ویژگی ذهنی دسته‌بندی‌شان کردیم اما در واقع نمی‌شناسیم چقدر آسان می‌شود!

به قلم مریم امیری، کارشناس علوم اجتماعی

جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید: