بمباران مخاطب با اطلاعات علمی کسل کننده/ یادداشتی بر «پایان زمین»

بمباران مخاطب با اطلاعات علمی کسل کننده/ یادداشتی بر «پایان زمین»

بمباران مخاطب با اطلاعات علمی کسل کننده/ یادداشتی بر «پایان زمین»
۲۱ آذر ۱۴۰۰

مستند 15 دقیقه‌ای پایان زمین، به کارگردانی مجتبی شهدادی که در پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت، اکران شده، مستندی درباره احیا و پاکسازی دریاچه دوقلوی سیاه گاو از زباله‌های پلاستیکی، واقع در روستای آبدانان ایلام، توسط گروهی از غواصان است.

به محض این که این دست مستندها یا فیلم‌های داستانی را می‌بینیم باید از خود بپرسیم: چرا جایی را ویران می‌کنیم که چاره‌ای جز زندگی در آن نداریم؟ این سؤالی است که مستند، پاسخی برایش ندارد.

مستند، بعد از شرح مختصری از منطقه، دریاچه سیاه گاو را قلب حیات و شریان تپیدن زندگی معرفی می‌کند. در ادامه، ردیف ماشین‌هایی را می‌بینیم که غواصان با ابزارشان از آن پیاده می‌شوند تا برای احیای دریاچه از شر پلاستیک‌ها آماده شوند. راوی روی تصاویر حرکت غواصان از صدای مرگ، بیماری‌های قرن معاصر و سرطان‌های ناشناخته می‌گوید، تا کار مستند را از همین ابتدا خراب کند. اینکه غواصانی گاه داوطلبانه به دل دریاچه‌ها می‌زنند، برای مراقبت و حفاظت از زمین، بی‌شک قابل احترام و تحسین برانگیز است اما اینکه مستند از چه زاویه‌ای به حفاظت از زمین نگاه می‌کند، جای تأمل دارد. ما می‌خواهیم زمین را کنترل کنیم یا ارتباط از دست رفته با زمین را باز تجربه کنیم؟ کشاورزی که از کودکی پاسداری از زمین را آموخته، از زمین مراقبت نمی‌کند تنها چون از دل آن محصول می‌گیرد، او با زمین نسبت ارتباطی دارد؛ یعنی محدودیت‌ها و توانایی‌هایش را از کار روی زمین بازمی‌شناسد. زمین برای او بازنمایاننده انسانی است که هست و انسانی که می‌تواند باشد. زمین به او می‌آموزد از کار روی زمین چه می‌تواند بخواهد و چه نمی‌تواند. زمین برای او هستی معنابخش است به نحوی که مراقبت از این هستی معنابخش جزئی از زیست روزمره‌اش شده.

کاش مستند، به جای بیماری‌های ناشناخته قرن یا همان ترس از مرگ و ویرانی به این ارتباط ازدست رفته و انسانی که می‌شد بود، می‌پرداخت. کاش کمی به جهان درونی غواصان و مسئله‌ معنابخشی که به آبدانان کشانده‌شان، اشاره‌ای می‌شد. کاش تلقی غواصان از زمین را نه از منظر ترس از ویرانی، که از منظر علاقه به زمین و وجه آگاهی‌بخشی زمین می‌شنیدیم. کاش راوی برای توصیف دریاچه از کلمه «آکواریوم» استفاده نمی‌کرد! کاش مستند غواصانی که دغدغه آلودگی زمین و یا به عبارت دیگر دغدغه‌ای فراتر از نفع فردی دارند، 15 دقیقه نبود.

کاش مستند موفق می‌شد تنها یک سؤال درست برای شهرنشینی که تمام پیوندهایش را با زمین از دست داده مطرح کند؛ سؤالی متفاوت از سؤال انسان حسرت‌زده مدرن که مدام می‌پرسد چه کنم بیشتر زنده بمانم یا چه کنم که دیگران بیشتر زنده بمانند؟ سؤالی مثل این: آیا زمینی که ویران کرده‌ام، آینه خود ویران شده‌ام نیست؟ یا اگر ارتباطم با زمین چگونه بود، احیا را به جای ویرانی برمی‌گزیدم؟ این دومی سؤالی است که حداقل یکی از غواصان می‌توانست برایش پاسخی داشته باشد اما مستند ترجیح داده به جای پرسشگری، ما را با اطلاعات علمی بمباران کند و برایش مهم نباشد که این اطلاعات تفاوتی با همان‌ها که در کتاب‌های درسی تاریخ و جغرافی خواند‌ه‌ایم و فراموش کرده‌ایم، ندارند.

فیلمساز باید حواسش باشد که اطلاعات، زمانی در حافظه مخاطب حفظ می‌شود که برایش سؤالی مرتبط شکل گرفته باشد!

به قلم مریم امیری، کارشناس علوم اجتماعی

جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید: