نگاهی به هفت مستند عاشورایی / محرم از دریچه نگاه آثار مستند
نگاهی به هفت مستند عاشورایی / محرم از دریچه نگاه آثار مستند
هنر و تجربه: عزاداری ایام محرم در هر گوشهای از ایران با آداب و رسومی همراه است و در این ده روز در تمام کشور زندگی مردم تحت تاثیر عزای امام حسین (ع) و یارانش قرار میگیرد. عزاداری ایام محرم از پررنگترین اجزای فرهنگ ایرانی در سینمای مستند هم بازتاب داشته است.
در این مطلب مروری داشتهایم بر برخی از مستندهای مهمی که عزاداری ایام محرم و عاشورا و تاسوعای حسینی را موضوع خود قرار دادهاند. از «اربعین» ناصر تقوایی گرفته که عزاداری مردم بوشهر و جنوب کشور را به نمایش میگذارد تا نمونههای امروزیتری چون «کاروان و ساربان» از مرجان اشرفیزاده و «تکیهی کن» از محسن خانجهانی.
کاروان و ساربان (مرجان اشرفیزاده ، ۱۳۹۰)
این مستند درباره کاروانی در شهر دزفول است که هر ساله توسط یک خانواده و با هزینه شخصی در روزهای محرم مسیری را طی می کنند.
مرجان اشرفیزاده درباره این مستند میگوید: «عده ای از این افراد شتر کرایه می کنند، عده ای به صورت داوطلبانه از تهران برای گریم افراد کاروان به آن ها ملحق می شوند و … . در حقیقت موضوع اصلی به تصویر کشیدن تلاش آدم هایی است که معتقدانه برای انجام مراسم عاشورا تلاش میکنند.»
تکیه کن (محسن خانجهانی ، ۱۳۸۸)
این فیلم تاریخچهای از تکایای تهران و اینکه تکیهها چگونه وارد ایران شده و چگونه ساخته شدهاند را نشان میدهد. «تکیه کن» با طول زمانی خیلی کوتاه دوازده دقیقهای، تکیههای دولت و تجریش و بعد تکایایی چون کن، میانده، دار قاضی و سرآسیاب که از آن دوران باقی ماندهاند را به نمایش می گذارد.
محسن خانجهانی کارگردان فیلم درباره مستند «تکیه کن» میگوید: «زمانی که مظفرالدین شاه به فرنگ رفته بود، با تماشاخانههای آنجا آشنا میشود و وقتی به ایران بازمیگردد، دستور میدهد تا چنین فضایی ساخته شود و تکایا برای اجرای تعزیه و مراسم عزاداری ساخته شدند. برنامهریزی برای ساخت فیلمهایی با مضمون عاشورا هیچگاه به صورت مدون نبوده است و مدیران فقط در زمانهایی که برای برگزاری جشنوارهای نیاز به تولیداتی داشتند، سراغ فیلمسازی فیلمسازان میروند درحالی که بازنمایی چنین فرهنگ عظیمی در سینما نیازمند سرمایهگذاری و برنامهریزی طولانی مدت است.
کاروان (محسن امیریوسفی ، ۱۳۸۰)
کاروان به مراسمی آیینی در سده اصفهان میپردازد. همه ساله در شهر سده ی اصفهان، کاروانی به راه میافتد که در آن تمام شخصیتهای واقعی و غیر واقعی حماسهء کربلا بازسازی میشوند. در فیلم شخصیتهای مختلف واقعه کربلا از قبیل شمر، حر بن ریاحی، عمر سعد، جعفر جنی، غلام و غیره در پوششهای ویژه پرزرق و برق خود ابتدا معرفی شده سپس عمل تاریخی خود را اجرا میکنند.مثلا حرمله با خنجر قلب علی اصغر فرزند امام حسین(ع)را میدرد؛ و یا کشیش مریوس که سربریده ی امام حسین(ع) را از شمر میخرد تا آن را با احترام در مقابل کلیسایش دفن کند.
همایون امامی این فیلم را مستندی پر زرق و برق و باشکوه معرفی میکند، اما حرکت نداشتن را نقص عمده آن میداند: «فیلم خوشساخت است و با استفاده ی مؤثری که از مونتاژی پرضرب و گاه ریتمیک به عمل میآورد، به تأثیرگذاری بیشتری دست مییابد. باتوجه به تأکید رنگ در اجرای مراسم، تعدد آدمها و تنوع رنگ میتوان به شکوه اجرای مراسم پی برد. لیکن کاستی عمده ی فیلم به سکون آن بازمیگردد. فیلم هیچگاه شروع نشده و در همان نقطه آغاز باقی میماند. به این معنی که فاقد آغاز، میان و پایان است. حرکتی در فیلم شروع نمیشود.»
تباکی (بهمن کیارستمی ، ۱۳۸۰)
در تباکی بهمن کیارستمی گروهی از مداحان را در جریان یک سفر زیارتی و اجرای مداحی دنبال میکند. فیلم در سومین دوره جشنواره مستند کیش در اسفند سال ۸۰ جایزه منتقدان و نویسندگان را دریافت کرد.
اما تباکی یعنی چه؟ تباکی که نامی نامعمول برای یک فیلم به نظر میرسد در لغت به معنای گریاندن و گریه کردن است. بهمن کیارستمی در جشنواره مستند کیش درباره ایده اولیه فیلم گفته است: «ایده اولیه فیلم از جایی شروع شد که یک آگهی برای تدریس مداحی در روزنامه دیدم و تصمیم گرفتم درباره این کلاس فیلمی بسازم، ولی بعد از چند روز تصویربرداری متوجه شدم که گروه مداحان تهرانی، برای زیارت عازم مشهد هستند، بنابراین با دوست و همکارم بابک سالک به گروه ملحق شدیم و از این سفر و مراسم مداحی، تباکی را ساختیم.»
در تباکی با ریتمی تند و لحنی بازیگوش سفر زیارتی مداحان، گفتنهای مداومشان از شان گریه گرفتن از مردم و در نهایت گریه کردنهای خودشان در مراسمی در پایان فیلم را میبینیم. فیلمهای کیارستمی پسر برخلاف کیارستمی پدر، پرداخت تصویری و ریتم تدوین تندی دارند.
مانی پتگر فیلمسازی که به خاطر فعالیت در سینمای تجربی مشهور است درباره تباکی مینویسد: «شاید بشود گفت که در نحوه برخورد کیارستمیها با شخصیتهای اصلی فیلمهایشان، یک نقطه مشترک وجود دارد و آن اینکه مداحهای تباکی همانقدر دوستداشتنیاند، که احمدپورها در خانه دوست… »
بعد از تماشای تباکی و نزدیک شدن به چهرههای مداحان و صاحبان عزا از طریق سمفونی زیبایی از کلوزآپ صورتهای آنها، بهیاد حرف برگمن افتادم که: «هیچ چیزی باشکوهتر از صورت انسان وجود ندارد.» تصاویر درشتی از مردان درحال مداحی و عزاداری و تباکی و در ضمن تصاویری که آنها را در موقعیتی معمولی و روزمره، (مثل تماشای تلویزیون در لابی هتل) ، نشان میدهد، پر از حس و گرمای انسانی است.
پولکه، یک آیین مذهبی (مجید صباغ بهروز، ۱۳۸۱)
مراسم پولکه گردانی از آیینهاییست که در آذربایجان شرقی اجرا میشود. البته نه در همهجای آذربایجان، بلکه به طور دقیق در روستای شیشوان از توابع عجب شیر. در شب تاسوعا کودکان روستا مراسمی به نام کیچیک پولکه (مشعل کوچک) و بزرگترها در شب عاشورا مراسم اصلی را با نام بویوک پولکه (مشعل بزرگ) برگزار میکنند. البته این مراسم در بناب با نام پولکه بایرامی در شب عید اجرا میشود.
مجید صباغ بهروز عکاس سینمای ایران درباره مراسم فیلم «پولکه، یک آیین مذهبی» میگوید: «وقتی برای اولین بار این قضیه را شنیدم متعجب شدم، زیرا به جاهای مختلفی در ایران در ایام محرم برای عکاسی رفته بودم اما چیزی به اسم آتشگردانی در محرم نشنیده بودم.»
فیلم داستان عکاسی است که برای تحقیق از مراسم مذهبی «پولکه» وارد روستایی در منطقه آذربایجان میشود و همزمان دوربین از شروع تا پایان مراسم را به تصویر میکشد.در این مراسم یک مشعل اصلی بزرگ در وسط میدان اصلی و در جلوی مسجد اعظم روستا افروخته میشود تا مردم به گرد آن جمع شوند. عزاداران مانند وقتی که به زیر علم میروند یکی یکی به زیر این مشعل میروند و دو نفر دیگر نیز به دنبالش راه میافتند. یکی سطل آب را با خود میبرد و دیگری آب را از سطل بر میدارد و بر آتش گردان میریزد تا او را خنک کند.
پولکهگردان با چرخاندن پولکه که زنجیری است با پارچههای انبوهی آغشته به نفت سیاه، او را دنبال میکند. در اجرای این مراسم، خطر سوختگی امری حتمی است و به همین دلیل پولکهگردانها که جوانانی داوطلب و پرانرژی هستند؛ پس از مدتی ناگزیر از کنار گذاشتن آن میشوند.
خاستگاه این مراسم را لحظهای میدانند که امام حسین (ع) با خاموش کردن شمعها و مشعلها فرصتی برای گریز در اختیار همراهان دو دل قرار میدهد و بعد از رفتن بعضی از همراهان حضرت زینب دوباره مشعلها رو روشن میکند.
«پولکه، یک آیین مذهبی» در قطع مینیدیوی، در ۲۱ دقیقه و در سال ۱۳۸۱ تولید شده است
نخل (فرهاد ورهرام، ۱۳۵۶)
فرهاد ورهرام که بیش از هر چیز برای مستندهای مردمشناسانهاش شناخته شده است، در اوایل دوران فیلمسازی خود «نخل» را درباره مراسم نخل گردانی در روستای ابیانه ساخت. خود ورهرام این فیلم را از سیاهمشقهای دوران اولیه فیلمسازی خود میداند. ورهرام که دو فیلم «تاراز» و «پیرشالیار» را در دهه شصت و هفتاد در ارتباط با موضوعات مردمشناسانه ساخته که اولی درباره عشایر کوچروی بختیاری و دومی دراویش کردستان و مراسمی در اورامانات است، در اینجا به سراغ آیین و سنن محرم رفته است.
همایون امامی مستندساز، منتقد و پژوهشگر مستند در ارتباط با این مستند نوشته است: «فیلم به واسطه ساختار تدوینی غیر روائی و نیز کاربرد گونه خاصی از موسیقی، از سبک و سیاق فیلمهای قومپژوه دور شده و از این بابت اصول اولیه فیلمهای مردمشناختی را نقض میکند. اگرچه فیلم را از نظر ارزشهای سینمائی و حس، ارتقاء داده و آن را جذاب میسازد. به عنوان نمونه میبایست به شروع زیبای فیلم اشاره کرد که ابیانه را در آستانه ی برگزاری مراسم، محیطی پر رمز و راز معرفی میکند. در این میان نمایش کوچهها، فرم معماری خاص خانهها، پیرزنی که با قامت خمیده از خانه خارج میشود؛ درهای قدیمی و پنجرههای مشبک (ارسی)،فضای حسی خاصی آفریده است که بر رمز و راز استوار است. موسیقی خاصی تصاویر یادشده را همراهی میکند که به رغم بافت غربی و نامأنوسش، در تشدید حس صحنه نقش مؤثری ایفاء میکند. نخل، در پایان مراسم، به جایگاه همیشگی خویش بازگشته و تا سال بعد انتظاری طولانی را میآغازد. انتظاری که در تنهائی سپری میشود. ورهرام با تأکید بر شخصیت پیرزنی تنها که واپسین نماهای فیلم را همراهی میکند؛ بر تنهائی نخل و مراسم اشاره میکند.»
اربعین (ناصر تقوایی ، ۱۳۴۹)
چهل و پنج سال بعد از ساخته شدن مستند «اربعین» درباره عزاداری مردم بوشهر، هنوز اولین نامی که در رابطه با مستندهای مربوط به ایام محرم و مستندهای مذهبی به ذهن میرسد، فیلمی است که ناصر تقوایی در ۲۹ سالگی در جنوب ساخته است. فیلم با تصاویری از تدارک یک مراسم عزاداری امام حسین(ع) در بوشهر و در حسینیه دهدشتیهای این شهر آغاز میشود و پس از آن است که تصاویری از دریا و خورشید همراه با صدای سنج و دمام در هم میآمیزد. ناصر تقوایی خود درباره این مستند چنین گفته است: «در مراسم عزاداری در بوشهر، عواطف سخت، به آرام ترین، زیباترین و انسانیترین شکل خود بروز می کنند.»
«اربعین» اولین بار در شیراز در سال ۵۰ به نمایش عمومی درآمد. این فیلم در کنار دو فیلم مستند «باد جن» و «موسیقی جنوب» در زمرهی سهگانه فیلمهای کوتاه ناصر تقوایی درباره موسیقی و آیینهای مذهبی جنوب کشور است.
منوچهر آتشی شاعری که خودش هم بوشهری است در همان سالها برای فیلم «اربعین» تقوایی نوشته است: «باری سینهزنی تا مرحله دوم که واحد مینامند ادامه مییابد و بیننده درمییابد که دست کم پانصد، ششصد دست، چنان با هم و منظم بر طرف چپ سینههای برهنه مردان فرود میآیند که گویی یک دست واحدند. پس از واحد به ناگاه در مییابیم که ضربه یکی در میان میشود؛ نوحه خوان با سکوت تعمدی نفسهای بیندگان را در سینه حبس میکند تا سینهزنان را تا حد از پای افتادن به هیجان درآورد. هم از این است که میبینید در میانه، هیکل برهنه و درشت مردی را بر سردست بیرون میبرند و آن گاه هیا مولا سر میرسد. حلقههای دایرهای به بیضیهایی چندی تبدیل میشوند و تا شروع مرحله بعد که شایدشبیهخوانی باشد ادامه مییابد.»
به اعتقاد اغلب منتقدان کارگردانی فیلم «اربعین» بدون تدوینگری آن میسر نیست؛ چرا که اوج القا حسی فیلم منوط به فضاسازی موضوع از طریق ریتم و ضرباهنگ موجود در مراسم است. اما تقوایی تنها راوی ساده یک مراسم سینهزنی در بوشهر باقی نمیماند؛ بلکه دیدگاه شخصی خود را هم به تصویر میکشد.
تقوایی ریتم مراسم عزاداری را به زندگی عادی مردم بوشهر تسری میدهد و با کاتهایی از مسجد دهدشتیها و عزاداری بهبهانیهای بوشهر خارج میشود و این ریتم را با کات به زمین کشاورزی و دروکردن محصول یا کات به لنجها و قایقهای متوقف در بندر یا لانگشات از نخلها یا نمای بسته از ماهیهای صیدشده جاری در زندگی این مردم میداند. فیلم همچنین به عنوان سندی از نوحهخوان قدیمی بوشهری «بخشو» که بسیاری از نوحههای ضربی آن منطقه تحت تاثیر سبک او هستند مطرح است.
جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید:
•