یک مستند شیرین و دوست داشتنی/ یادداشتی درباره مستند «دلبند»
یک مستند شیرین و دوست داشتنی/ یادداشتی درباره مستند «دلبند»
دلبند انگار همان گاو مهرجویی ست که حالا فیروزه خورشیدی به جای مرحوم انتظامی بازی می کند. البته دلبند از گاو بهتر است، چون مستند است، چون پیرزن داخل تصویر برایش فرقی نمی کند دوربینی زندگی شیرینش را ثبت کند یا نه.
درست نمی دانم اصولا جایگاه مستند در جشنوارهی فیلم فجر کجاست، اما مطمئنم دلبند را دوست دارم.
دلبند هر آنچه من می خواهم را به من می دهد، دلبند ذوق است، دلبند انگار همان گاو مهرجویی ست که حالا فیروزه خورشیدی به جای مرحوم انتظامی بازی می کند. البته دلبند از گاو بهتر است، چون مستند است، چون پیرزن داخل تصویر برایش فرقی نمی کند دوربینی زندگی شیرینش را ثبت کند یا نه. کارگردان، نویسندهی زندگی نامه، تدوینگر و تصویربردار به قدری خوب کار کرده اند که به تعبیر من حق این سوژهی ناب و لطیف به خوبی ادا شده و هر بینندهای که به روستا و آدم هایش، دشت و گاو هایش و سبزه و پروردگارش علاقه داشته باشد احتمالا از دیدن دلبند لذت خواهد برد. سوژهی مستند دلبند، پیرزنی سخت کوش، ساده و به قول خودش گالشی ست که از کودکی با فوت پدر و ازدواج در سن پایین زودتر از هم سن و سالها یش بزرگ شده و در این میان اتفاقات گوناگونی برایش افتاده و رنجهای مختلفی را تحمل کرده و به همان منوال به سنی رسیده که نه خودش و نه یازده فرزندش نمی دانند هشتاد سالش است یا نود!
انصافا باید به صدا بردار مستند هم خدا قوت بگویم که زحمت فراوانی کشیده بود و هیچ صدایی نبود که از قلم افتاده باشد، صدای قدم زدن در گل، صدای قوام آوردن کره و از همه پر و پیمانتر سمفونی عبور گاوها از صخره و رود که احتمالا آرشیو کاملی برایش می ماند.
دلبند شاید روایت انتخاب نه چندان ارزان زن تنهایی ست که از مدرنیته دل خوشی ندارد و مایل است همه چیز را از خدا بخواهد و وسیله اش را هم طبیعت بداند؛ مانند قرون گذشته داد و ستد کند و سر قیمت فروش گاو چانه نزند و به پزشک اعتقادی نداشته باشد و کریمانه به اطرافیانش هدیه بدهد. خانم خورشیدی می گفت تا آخر عمرش می خواهد با گاوهایش که مونس اویند در ییلاق هوای بهاری استشمام کند، من برایش بهتر از آن را دعا می کنم.