«متهمین دایره بیستم» سیاه نمایی نیست/گفت و گو با حسام اسلامی، کارگردان
«متهمین دایره بیستم» سیاه نمایی نیست/گفت و گو با حسام اسلامی، کارگردان
کارگردان مستند «متهمین دایره بیستم» معتقد است که فیلم او سیاه نیست. به گفتهی او بدنه اجتماعی جامعه، خیلی زود بزهکاری را که توبه کرده است میپذیرد در حالی که رسانهها مسیر بازگشت چنین فردی را سخت و مختل کردهاند.
به گزارش سایت خانه مستند و به نقل از باشگاه خبرنگاران پویا، مستند «متهمین دایره بیستم» را شاید بتوان یکی از بهترین فیلمها در حوزهی مستند اجتماعی دانست. این فیلم، حاصل 5 سال زندگی و معاشرت فیلمساز با یک گروه بزهکار جوان و همراهی با آنان در برخی از اعمال مجرمانه و مسائل و مشکلات پس از آن است. جریان فیلم با نوجوانان همراه شده و سعی دارد تا نشان بدهد که بالاخره چه عاقبتی در انتظار آنان است. سکانسها ادامه پیدا میکند تا جایی که نقطه امید و رهایی پیدا میشود و فیلم در همین جا به پایان میرسد.
کارگردان این اثر، حسام اسلامی است. او کارگردانیِ مستندهایی از جمله «یادداشت های عراق»، «رشید»، «خانه ما»، «بی کودکی» و … را در کارنامه خود دارد. مستند «متهمین دایره بیستم» به کارگردانی او برای اولین بار در دهمین دوره جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به نمایش درآمد و نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم و کارگردانی شد؛ سپس سیمرغ بلورین بهترین فیلم مستند سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر را کسب کرد. ماه گذشته نیز این فیلم توانست جایزه بهترین مستند بلند را در جشنواره مستقل سینمای مستند از آن خود کند. به همین بهانه، گفتگویی متفاوت را با او ترتیب دادیم.
اسلامی درباره موضوعاتی همچون سیاهنمایی، عدم توجه به آسیبهای اجتماعی در رسانهها، ساخت مستند داستانی و اکران عمومی «متهمین دایره بیستم» صحبت کرد. متن کامل این گفتوگو در ادامه منتشر میشود.
موضوع فیلم، موضوع سختی است و شاید به نوعی بتوان گفت که راه رفتن روی لبه تیغ باشد؛ حتی شاید با این صحبت مواجه شده باشید که این فیلم، سیاهنمایی است. به نظرتان مرز بین واقعیت و سیاهنمایی در این فیلم، درست شکل گرفته است؟
وقتی فیلم را شروع کردم به خاطر همین موضوع و امانتداری نسبت به بچهها، این اجازه را نداشتم که فیلم را در اختیار بقیه بگذارم چرا که آنان حرفهای خصوصیشان را به من زده بودند. به همین جهت فیلم را برای پایاننامه خودم در دانشگاه ساختم و قرار بود که نهایتا 3-4 تا داور فیلم را ببینند. اتفاقا بعد از این فیلم، بهانهای شد تا درچند جمعیت خیریه نوجوانان مثل جمعیت امام علی، خانه کودک شوش و … مشغول به فیلمسازی برای تلویزیون شدم. در آن روزها همراه با خانه مستند، چند فیلم ساختم که چنین حال و هوایی داشت اما اینقدر روی لبه تیغ نبود و فضای امیدوارکننده تری داشت.
ممکن است که با سیاهنما بودن در فیلم مواجه شویم و یا ممکن است که عدهای بگویند که درست است که این همه رنج و درد را نشان دادی، حال ما چه باید بکنیم؟ مطرح شدن این پرسشها باعث شد که ما به این سمت برویم که فیلمهایی بسازیم که خیلی عریان و بی پرده راجع به این موضوعات صحبت میکنند اما راهحلهایی را پیشنهاد میدهند و نقطه امید و رهایی برایشان ایجاد میکند. نتیجه این موضوع، فیلمهایی بود که در بین سالهای 90 تا 93 ساخته شد.
من همیشه با این بچهها در ارتباط بودم اما در سال 94 و 95، تغییر زندگی این آدمها و آن نقطه رهایی شکل گرفت و من و همه افرادی که در فیلمهای قبلی به دنبال چنین نقطهای بودیم، در این فیلم نیز توانستیم آن را پیدا کنیم. ما در سال 90 با فیلمی مواجه بودیم که پایان خیلی تلخی داشت و بی پرده صحبت میکرد و البته پایان خوبی برای آن نداشتم. اما در ادامه، سرنوشت این بچهها کمک کرد که به نقطه امید و رهایی برسد که این فیلم این چنین پایان یابد.
اگر از من بپرسید که این مستند، امیدبخش هست یا خیر؟ باید بگویم که برای من خیلی امیدبخش است. در چند سکانس پایانی فیلم، کمکم میبینید که این آدمها دچار تغییراتی شدند و آن دوران بحران و سرکشی را رد کردند و به ثبات رسیدند. این موضوع برای من خیلی امیدوار کننده است.
شاید به نظر برسد که چنین بچههایی در جامعهی ما رها شده هستند و به نوعی از جامعه طرد شدهاند. علاوه بر این، سو پیشینهای که برایشان ثبت شده، همیشه همراهشان است و اگر روزی بخواهند دست از کار خلاف بردارند، نگاه تلخ جامعه همراهشان است. به نظر شما این موضوع به چه کسی برمیگردد؟ جامعه مقصر است؟
به نظرم بخش اعظمی از این موضوع به رسانه ما برمیگردد. رسانههای اصلی و تاثیرگذار ما عمدتا دولتی هستند و به همین دلیل فکر میکنم که بخش عمدهای از این وظایف را آنان باید برعهده بگیرند. به نظر من بخشی از این موضوع به نگاه کلیشهای برمیگردد که در طول این سالها در سریال، مستند و فیلمهای سینمایی وجود داشته است. برای مثال نگاهی که به شخصیت معتاد، دزد و …. وجود دارد، خیلی کلیشهای و سیاه ترسیم شده است.
در سطح جامعه، خیلی مشکل نداریم و جامعه چه در سطح کوچک خانواده و چه در سطح بزرگ یعنی شهر، با چنین افرادی درگیر بودند و این قضیه را حل میکردند. حتی افرادی که ناخواسته هم درگیر قتل میشدند، به جامعه برمیگشتند و در طی فرآیندی، مجددا توسط جامعه جذب میشدند. این موضوع در بدنه جامعهی ما وجود داشته است و برای مثال مبحث «توبه» به صورت خیلی پررنگ وجود داشته است و افراد گناهکار با انجام توبه خالص دوباره برمیگشتند.
به نظر من رسانه ها در این سالها تا حدی این مسیر برگشت را مختل کردند. در حقیقت این قدر این مسیر برگشت را سخت کردند و این افراد را از جامعه جدا کردند که کار سخت شده است. البته شاید این موضوع تا حدی طبیعی باشد. آنان می خواهند تیترهای بزرگ جذاب بزنند و در فیلم، نیروهایی در مقابل قهرمانانشان بیاورند. شاید آنها این ماجرا را ناخواسته تبدیل به مقابله خیر و شر کردند.
باید توجه داشت که بالاخره آن خلافکار، آدمی است که مرتکب خطا شده است. چه در سنت ما و چه در مذهب ما راه و روشی برای برگشت وجود داشته است. بنابراین اگر بخواهیم بی انصافی نکنیم، رسانه اگر لطمه نزده باشد، کمکی نیز نکرده است. البته این را هم باید بگویم که اکنون یک تلاشهایی صورت میگیرد. برای مثال برنامهای مثل «ماه عسل» تلاش می کند تا این رویکرد اشتباه را از بین ببرد و البته تاثیرگذاری هم داشته است اما خب تک است و این روند هنوز کوچک است.
به نظر میرسد که دستگاههای دولتی نیز بر جدایی چنین افرادی از بدنه جامعه نقش داشته باشند. برای مثال اگر یک نفر بخواهد در هر جایی استخدام بشود، عمدتا باید گواهی سوء پیشینه ارائه بدهد. خب این موضوع در تناقض با برگشت افراد بزهکار به آغوش جامعه است.
من ساز و کار اداری این موضوع را نمیدانم اما فکر میکنم که خیلی از سوء سابقهها مشمول گذر زمان میشوند. بدین معنی که با گذشت زمان دیگر اثر قبلی را ندارند. شاید آن شخص استخدام دولتی نشود اما میتواند برود گواهی نامه بگیرد و مسافرکشی کند یا در یک کارگاه کار کند. سر و کار من بیشتر با بعد اجتماعی جامعه و رسانه است. این که چه کار باید کرد؟ نکتهای را هم باید در نظر داشت. ممکن است که شما مردم را از وجود خطری آگاه میکنید. این که خطر فلان موضوع وجود دارد. برای مثال در یک بخش خبری پربیننده راجع به یک موضوع، هشدار میدهید که مردم تا مدتی توجه بیشتری نسبت به این موضوع بکنند. سطح هشدارهایی که رسانهها به مخاطبان خود میدهند، بسته به میزان خطر، سطح متغیری دارد. این موضوع در آسیبهای اجتماعی نیز باید وجود داشته باشد.
یک زمانی بود که مساله اعتیاد، موضوعی بسیار دور و کم اهمیت بود که مخصوص عدهای خاص بود و با روشهایی ساده اطلاع رسانی میشد اما میبینید که این روزها اعتیاد بسیار فراگیر میشود و حتی در مدارس و ردههای سنی پایین فراگیر شده است و البته شکل آن هم عوض شده است که در بسیاری موارد خانوادهها اطلاعات کافی برای تشخیص را ندارند. خب در چنین حالتی رسانه باید خیلی بی پروا و عریان حرف بزند.
من خاطرم هست که چند سال پیش افراد زمانی که میخواستند راجع به ایدز صحبت کنند، خجالت میکشیدند و انگار فحش بود. این موضوع به این دلیل بود که درگیری کمتری با این موضوع وجود داشت. اما وقتی این موضوع فراگیرتر میشود و خطر ابتلا به آن زیاد میشود، دیگر نباید تعارف کرد و سرمان را پایین بیندازیم. به نظرم تلویزیون باید در موضوعات آسیب اجتماعی، مرز سیاه نمایی و هشدار را در نظر بگیرد و در حقیقت با سطوح مختلف با مساله برخورد کند. این موضوع جایش خالی است و در تلویزیون چنین چیزی نداریم.
در سالهای اخیر و در جشنوارههای مختلف داخلی، مستندهایی عمدتا موفق شدند و جایزه گرفتند که علاوه بر نمایش حقیقت به معنای مستند، وارد فضای داستانی نیز بشوند و بهگونهای حقیقت در بستر داستان شکل بگیرد. مخاطب دوست دارد که داستان بشنود. تا چه اندازه با این موضوع موافق هستید؟ البته این را هم باید گفت که مستند «متهمین دایره بیستم» هم چنین رویکردی دارد.
جواب این سوال را باید اینگونه بدهم که چرا اینقدر دیر این اتفاق افتاده است؟ به نظر من وقتی که در مورد مستند سینمایی که از لحاظ زمانی قابلیت اکران در سینما را دارد حرف میزنیم، باید به این موضوع توجه کنیم. اکنون در مستندهای 20-30 سال اخیر در دنیا، مستندهای بسیاری را در این قالب داریم و در حقیقت مستندسازان در دنیا به این سمت رفتهاند. مخاطب بالاخره باید مستند را دنبال کند، خب این میتواند به صورت قصه داستانی در معنای عام باشد و یا قصه یک واقعه باشد. وقتی یک فیلم را در مدت زمان 70-80 دقیقه میسازید باید از قواعد آن مدیوم پیروی کنید و مخاطب را روی صندلی سینما نگه دارید. متاسفانه سینمای مستند ما خیلی دیر به این موضوع رسید و عمر کمتری دارد.
شما به 10 سال قبل برگردید، آیا مستند بلندی با مدت زمان 60-70 دقیقه یادتان می آید؟ اصلا نداشتیم. شاید تک اثرهایی وجود داشته باشد اما نمیتوانید بگویید که سینمای مستند ایران، اما فقط از یک تک اثر نام ببرید. قبلا به این سمت نرفته بودیم در حالی که نیاز وجود داشته است. بدین معنی که اگر می خواهید مردم را تا مدت زمانی در سالن نگهدارید باید از این قاعده پیروی کنید که یکی از این قاعدهها دنبال کردن قصه و ایجاد درام در آن است. این اتفاق دیر افتاده است اما باز هم خوب است که اتفاق افتاده است. این اتفاق میتواند کمک کند که فیلمهایی ساخته شود که قابلیت اکران داشته باشد.
مشکل تلویزیون این است که آثار آن از بین میرود. خیلی بعید است که بتوانید فیلمی را که سال 1383 در تلویزیون پخش شده است را پیدا کنید اما در مستند سینمایی، این امکان وجود دارد. ساز و کار پخش، توزیع و نمایش در فیلم کوتاه و بلند با هم متفاوت است و باید به سراغ این سازوکارها برویم. خوشبختانه این اتفاق درحال رخ دادن است اما علاوه بر این که دیر اتفاق افتاده، هنوز هم ضعیف است. هنوز هم میشنویم که در جشنواره فجر، بخش مستند وجود داشته باشد یا نباشد اما اکنون در دنیا، مرزهای بین فیلم مستند و بقیه فیلمها را بسیار کمرنگ کردند و از بین بردند؛ مثلا در همین جشنواره برلین امسال، جایزه بخش اصلی به یک فیلم مستند رسید. در حقیقت این فیلم توانسته بود ضمن رقابت با فیلمهای داستانی، به عنوان بهترین فیلم انتخاب بشود.
جشنواره فجر به عنوان محلی که به فیلمها اعتبار میدهد و سرمایه گذاران را جلب میکند، نقش بسیار مهمی دارد. من فکر میکنم سینمایی که میخواهد در موضوع اکران و نمایش حضور داشته باشد و فیلمهایش باقی بماند، باید این المانها را دنبال کند. البته ممکن است که جریانهای دیگری وجود داشته باشد که بیان شخصیتری یا هنری تری دارند که ممکن است خودشان را در بند این قواعد نبینند، اشکالی ندارد. قاعدتا باید یک جریان اصلی وجود داشته باشد و جریانهای دیگر در کنارشان معنی داشته باشند. به نظر من اکنون، جریان اصلی ما ضعیف است.
در مورد فروش و حضور در جشنوارههای خارجی برای فیلم «متهمین دایره بیستم» چه اقداماتی انجام دادید؟
طبق توافقی که با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی داشتیم، قرار شد که نمایش عمومی نداشته باشیم. چون به هر حال هنوز خیلی عادت به دیدن فیلمی که خیلی بی پرده در مورد شخصیتهای واقعی صحبت کند، نداریم. امیدوارم که این اتفاق در آینده رخ بدهد. خیلی از فیلمهای خوب خارجی که با دیدن آن تکان میخوریم، شرایط این چنینی دارند و در زندگی آدمها ورود پیدا کردند. این فیلمها به راحتی نمایش پیدا میکنند و افراد فیلم خیلی مورد قضاوت قرار نمیگیرند. به نظرم در اینجا کمی زود است و بنابراین اکران عمومی نداریم. اکران دانشگاهی، اکران در جوامع خاص مثل زندانها، کانون اصلاح و تربیت و مراکزی که در این حوزه کار میکنند را فراوان داشتیم و هنوز هم از رخداد این نمایشها استقبال میکنیم. در بخش خارج از ایران هم باید بگویم که واحد بینالملل مرکز گسترش، کارهایی را انجام داده است. ما به دنبال فروش فیلم به معنای کسب درآمد و سود نیستیم، فقط دنبال این هستیم که فیلم دیده بشود و بتواند بر روی آدمها تاثیر بگذارد.
برای اطلاع و استفاده از سایر مطالب ما، به کانال تلگرام خانه مستند بپیوندید: