مستندسازی که حد خودش را می داند/ نقدی بر مستند «ایکسونامی» به قلم «محمدعنبرسوز» «

مستندسازی که حد خودش را می داند/ نقدی بر مستند «ایکسونامی» به قلم «محمدعنبرسوز» «

مستندسازی که حد خودش را می داند/ نقدی بر مستند «ایکسونامی» به قلم «محمدعنبرسوز» «
۲۲ آبان ۱۳۹۸

مستند ایکسونامی به کارگردانی محسن آقایی و تهیه کنندگی محمدرضا بورونی، داستان یک پورن استار آمریکایی و تجربه او برای رسیدن به آزادی‌های جنسی در ایالات متحده را برای مردم ایران روایت می‌کند.

مستند «ایکسونامی» را احتمالا باید یکی از جنجالی‌ترین مستندهای امسال بدانیم؛ اثری بی‌رودرواسی و رک که به مسائل مرتبط با انقلاب جنسی می‌پردازد و سعی دارد گام مهمی در حوزه مستندسازی مسائل اجتماعی جنسی بردارد. «ایکسونامی» علی‌رغم نقاط قوت پرتعدادش، بنایی برای ارائه تحلیل‌های پیچیده هم ندارد و فقط سعی می‌کند راه را برای ارائه طرح پیشنهادی راهگشا و قابل تاملی در آینده باز کند. این اثر، ضمن این که در فرم و جهات فنی پیشرو و ارزشمند است، در محتوا هم تا جایی که امکان دارد، بی‌طرف می‌ماند و در دام مقایسه‌های بی‌بنیاد گرفتار نمی‌شود.

موضوع مستند که محصول مشترک ایران و آمریکا معرفی می‌شود، مسئله انقلاب جنسی در ایالات متحده و وقایع مرتبط با آزادی‌های فردی در حوزه جنسی طی یک قرن اخیر در این کشور است. اما مهم‌ترین ابزار تبلیغاتی که تیزرها و پوستر اثر بر مبنای آن طراحی شده، روایتگری «ایکسونامی» توسط یک بازیگر فیلم‌های مستهجن، یا به تعبیر خود مستند یک پورن استار، است. مستند با مکالمه تلفنی مستندساز و این زن آغاز می‌شود و خانم راوی، با معرفی خودش به عنوان مدل و بازیگر فیلم‌های آنچنانی، وارد موضوعات اصلی می‌شود.

روایت فیلم توسط این بازیگر زن، دقیقا شمشیر دولبه‌ای است که فیلمساز، قدری منفعت‌طلبانه، از آن نهایت استفاده را می‌برد. فحوای کلی اثر حاکی از آن است که خانم راوی حرف زیادی برای گفتن ندارد و صرفا نریتور مستند است؛ اتفاقا قوت اثر هم در همینجاست که وضعیت جنسی آمریکا را از نگاه یک ناظر شرقی که دغدغه کشور خودش را دارد، مورد کنکاش قرار می‌دهد. با این حال، کارگردان، علی‌رغم نگاه دقیق خودش، از خیر جذابیت چنین راوی خاصی برای مخاطب هم نگذشته و هرچه مد نظر خودش بوده را از زبان او بیان می‌کند. این ضعف، البته به کلیت اثر لطمه نمی‌زند و «ایکسونامی» با هوشیاری کارگردانش و بدون مقدمه چینی و فوت وقت، سراغ مسائل مهم‌تر می‌رود و پس از طرح ضرورت پژوهش و اهمیت تولید چنین مستندی، پروژه را آغاز می‌کند.

از جهت انتخاب موضوع، نمی‌توانیم امتیاز ویژه‌ای برای «ایکسونامی» قائل شویم، چرا که ظاهرا این اثر هم تکه جدیدی از پازل مستندهای جنسی سالیان اخیر است که به شکل یک جریان در سینمای مستند ایران درآمده‌اند. البته پرداختن به موضوعی با این درجه از اهمیت و تلاش برای طرح شفاف مسائل حساسیت‌زا، امر فرخنده و قابل احترامی است که از جسارت مستندساز حکایت دارد؛ اما از سوی دیگر، این موضوع «ایکسونامی» را در خطر افتادن به دام تکرار مکررات قرار داده و متاسفانه در برهه‌هایی هم فیلم را زمینگیر کرده است.

حتما شنیده‌اید که در سال‌های اخیر چند مستند دیگر هم با روایتی شفاف و شجاعانه به مسائل جنسی ورود کرده بودند؛ از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به «پول و پورن» مهدی نقویان، «پشت صحنه» تورج کلانتری، «بازگشت گمورا» جواد صافی و سه قسمت مستند «انقلاب جنسی» ساخته حسین شمقدری اشاره کرد. «ایکسونامی» اما به وضوح از همه این‌ها بهتر است و از چند جهت می‌توان گفت بهترین مستندی محسوب می‌شود که تاکنون درباره این موضوع ساخته شده است.

با این حال، یا مستندساز در جریان کارهای مشابه قبلی نبوده و یا تعمدا خواسته همه چیز را خودش روایت کند و به تعبیری چرخ را از نو اختراع کرده، به همین خاطر است که بخش‌های مربوط به اقدامات آلفرد کینزی به شدت شبیه به برشی از «بازگشت گمورا» از آب درآمده و تبیین بدویت‌های جهان غرب در اوایل قرن بیستم نیز، شباهت زیادی با قسمت دوم «انقلاب جنسی» دارد. به نظر می‌رسد کارگردان «ایکسونامی» می‌توانست بخش‌هایی را که مستندهای قبلی مفصلا به آن‌ها پرداخته‌اند، اینقدر مفصل شرح ندهد و کمی ساده‌تر برگزار کند؛ یا لااقل در تشریح آن بخش‌ها، از فرم متفاوتی بهره ببرد.

در توضیحات «ایکسونامی» آمده که تولید این مستند حدود دو و نیم سال به طول انجامیده و بخش‌های زیادی از آن در آمریکا فیلمبرداری شده است. اما به نظر می‌رسد این زمان طولانی به خوبی مدیریت نشده و زمان و هزینه، بیشتر صرف هماهنگی راوی و تصویربرداری‌های بی‌ربط در محله‌های آمریکا، بالاخص مقابل برج ترامپ، شده است.

با این حال، «ایکسونامی» هرچقدر که دستش در ارائه جامعه امروز آمریکا خالی به نظر می‌رسد و اساسا فیلمبرداری مستند در کشور آمریکا امری تزئینی و غیرضروری به شمار می‌رود، از جهت دسترسی و استفاده آرشیوهای تاریخی آمریکا، اثری مترقی و چشمگیر محسوب می‌شود که مخاطب را با تصاویر حیرت‌انگیز و دیده‌نشده از بخش‌های مسکوت مانده در تاریخ ایالات متحده، غافلگیر می‌کند.

آرشیو غنی و تدوین پرظرافت و خوش ریتم اثر که با کات‌های سریع و کنار هم چیدن دقیق و هنرمندانه اسناد تصویری و همچنین حاشیه صوتی خوبی که حاکی از ذوق سازندگان است، همراه می‌شود، نقطه قوت بزرگ «ایکسونامی»است و احتمالا همراهی مخاطب را در طول زمان صد و شش دقیقه‌ای مستند تضمین می‌کند.

مشکل «ایکسونامی» این است که عواملش کارشان را خوب بلدند و خودشان هم به این امر واقفند؛ به همین خاطر است که در بخش محتوایی، مستند مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و با چیره‌دستی تیم تولیدش که انسجام اثر را با تدوین درست حفظ می‌کنند، اجازه نمی‌دهد مخاطب آزرده شود.

این شیوه اما، پس از اتمام تماشای اثر خودش را نشان می‌دهد؛ جایی مخاطب پس از تماشای «ایکسونامی» درست نمی‌داند مستندی درباره آزادی‌های جنسی فردی را تماشا کرده یا اثری درباره زنان و قوانین پوشش یا فیلمی با محوریت بنیاد خانواده در غرب؟ درست است که این مسائل به نوعی به هم مرتبطند، اما هجوم اطلاعات متفاوت و شرح مفصل مسائل مختلف به لحاظ تاریخی و فرهنگی، باعث طولانی شدن مستند و بهم خوردن تمرکز روایت شده. لذا به نظر می‌رسد «ایکسونامی» از آن دست مستندهایی است که اگر به صورت سریالی ساخته می‌شد و ضمن حفظ اتمسفر غالب، در هر قسمت به یکی از محورهای مورد نظرش می‌پرداخت، اثری به مراتب بهتر از این لقب می‌گرفت.

کارگردان «ایکسونامی»، به وضوح سعی می‌کند خودش را از هرگونه قضاوتی دور نگه دارد تا اثرش حالت نصیحت‌گونه و شعاری به خود نگیرد. با این همه، در مواردی به این رسالت ارزشمند خودش در مقام روش، پشت می‌کند و گاها دست روی احساسات مخاطب می‌گذارد. بازنمایی ساده و پر تالم مسائلی مانند تشریح متلاشی شدن جنین، ضجه‌های دختران و زنان مورد تجاوز قرار گرفته، قتل‌های مرتبط با فحشاء و البته چندین بار تمسخر کینزی با صفت «حشره‌شناس»، از آن دست مواردی است که نشان می‌دهد کارگردان «ایکسونامی» به اندازه کافی خودش را جدی نگرفته و به درستی چیزی که مطرحش می‌کند، یقین ندارد.

مستند ایکسونامی

این در حالی است که تقریبا تمام ایده‌های مطرح شده در این مستند، باورهایی استوار هستند که حتی خود متفکرین غربی هم به صحتشان معترفند. بنابراین، در متقاعد کردن مخاطب در مورد ایده‌هایی تا این حد متقن، تلاش برای برانگیختن تصنعی احساسات بیننده، بی‌مورد است.

در پایان‌بندی، «ایکسونامی» به درستی از ارائه هر گونه راهکاری در مورد ایران پرهیز می‌کند و ترجیح می‌دهد بجای مقایسه‌های بی‌مبنا بین دو جامعه کاملا متفاوت و تلاش برای ربط دادن همه چیز به هم، صرفا روایتگر تاریخی باشد که عبرت گرفتن از آن می‌تواند برای جامعه ایرانی در برهه کنونی مفید باشد. به همین خاطر است که مستند، با تیزهوشی، فقط به چند نمونه از مسائل داخلی، از جمله ماجرای خنده‌دار سانسور لوگوی باشگاه رم ایتالیا، بسنده می‌کند و اجازه می‌دهد خود مخاطب، با استقلال اندیشه، به فکر راهکار بیفتد.

به طور کلی می‌توان گفت که اهمیت «ایکسونامی»، علاوه بر روایت سرراست و خوبش، به بی‌طرف ماندن و ایجاد زمینه تفکر به مسئله مورد بحث برای مردم و مسئولین بازمی‌گردد. از این جهت، این مستند می‌تواند مبنایی برای مستندهای پژوهشی جدی‌تر در آینده باشد که با همین دقت نظر، به دنبال ارائه راهکار بگردند.

نویسنده: محمدعنبرسوز

منبع: وبلاگ سینمامارکت

برای اطلاع و استفاده از سایر مطالب ما، به کانال تلگرام خانه مستند بپیوندید:

آیکون کانال تلگرام خانه مستند

user
م.ف.

عنوان “خاطرات یک..” خیلی بد بود. و درحالی که احتمالا برای جلب مخاطب بوده اما بیشتر موجب سوتفاهم و انتقادهای نابجا شده… و فیلم رو یک “روایت فردی و گزینش شده” نشون میده درحالیکه یک مستند تاریخی-اجتماعی با تکیه بر آمار بود و این خیلی بهتر از یک خاطره گویی شخصی بود…و بنظرم کلا هیچ نیازی به حضور این خانم توی فیلم نبود.دقیقا هیچ نیازی!

07 مرداد 1399