مستندمسابقه ای که معادلات کلیشه ایِ جذبِ مخاطب را برهم زده است/ یادداشتی بر مستندمسابقه «خانه ما»

مستندمسابقه ای که معادلات کلیشه ایِ جذبِ مخاطب را برهم زده است/ یادداشتی بر مستندمسابقه «خانه ما»

مستندمسابقه ای که معادلات کلیشه ایِ جذبِ مخاطب را برهم زده است/ یادداشتی بر مستندمسابقه «خانه ما»
۲۳ دی ۱۳۹۷

مستند مسابقه خانه‌ ما می تواند یک دستورالعمل و راهکار اصولی برای درست مصرف کردن به جامعه ارائه کند تا مانع از حرکت فکری جامعه به سمت مصرف‌گرایی و تجمل شود.

مستندمسابقه، گونه تازه‌ای از مستند است که با واقع‌نمایی یک فرآیند طبیعی، واکنش‌ها و عکس‌العمل های مخاطبان خود را بررسی می‌کند. شاید مستند خانه ما را بتوان نزدیک به مستند پرتره دانست، اما با این تفاوت که در این مستند، نوعی مسابقه نهفته است و مستندساز پرتره خود را در موقعیتی خاص قرار می‌دهد تا واکنش و عکس‌العمل آن را ببیند.

مستند پرتره، چهره‌های تاریخی، فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی را بررسی می‌کند اما در مستندمسابقه خانه ما با یک خانواده معمولی که در یک شهر زندگی می‌کنند مواجه هستیم. این سبک مستند به شناخت بصری مردم می‌پردازد اما آنچه که در این شناخت اهمیت دارد این است که نگاه‌های شخصی در ارائه تصویر مستولی نشود. یعنی وقتی در مستند مسابقه خانه ما یک خانواده معمولی وارد یک مسابقه می‌شوند قبل از همه باید نمایی از زندگی عادی آنها به تصویر کشیده شود که این اتفاق در ابتدای هر فصل افتاده است و در بعضی از بخش های مستند با مرور برخی خاطرات زندگی عادی این یادآوری اتفاق افتاده است.

فصل ششم خانه ما

از طرف دیگر یک مستندساز که به‌دنبال نمایش پرتره خود در تک تک بخش های مستند است، باید قبل از ورود به فیلمبرداری به قدری به سوژه خود نزدیک شود که در زمان روایت عادی رویدادهای سوژه، بتواند تأثیر حضورش را حذف کند که همین موضوع زمان زیادی می‌برد اما حذف نگاه دوربین را در قسمت های مختلف مستند شاهد هستیم. از طرف دیگر این سبک روایت، به ظاهر محدود به روایتی بیوگرافیک از شرایط زندگی در خلال مسابقه است، در ابعاد دیگر مستند باید جویای اهداف بالاتر بود و ماهیت ساخت را بررسی کرد. همین شخصیت‌های معمولی مسابقه، بستری هستند برای روایت مواجهات انسانی در شرایط گوناگون؛ حتی راش هایی که از این مستند مسابقه گرفته شده‌است می‌تواند منبع خوبی برای رفتارشناسی اجتماعی افراد و تعمیم آن به گروه‌های اجتماعی باشد؛ به خصوص اینکه برگزاری مسابقه، محدود به پایتخت نشده و در شهرهای مختلف با آداب و رسوم همان شهرها مواجه می‌شود تا گستره تحقیقی بیشتری داشته باشد.

این کلیاتی که برای مستند توصیف می‌شود را می‌توان به صورت مصداقی در قسمت های مختلف آن مشاهده کرد، به عنوان مثال در اولین قسمت از فصل ششم برنامه، روایتِ آشنایی با خانواده‌ها با قفس پرنده‌های پدر خانواده «پایسته» آغاز می‌شود و از یک جزء به کلیت رفتاری او می‌رسیم. شکل انتخابی کاراکترهای خانواده‌های شرکت‌کننده در مسابقه هم از تنوع کافی برخوردارند تا قدرت تعمیم برنامه با خانواده‌های مشابه از مخاطبان گروه هدف بالا برود.

فصل ششم خانه ما

نماهایی که با توجه به موضوع و نام مستند، مورد انتظار مخاطبان است اغلب نماهای خانگی و بسته داخلی است اما آنچه می‌بیند متفاوت از این انتظار است و تحرک و گستره نماها بسیار بیشتر از انتظار اوست، از اکسترا لانگ شات های فراوان تا شات های هوایی که تنوع تصویری زیادی به مستند می بخشد. به عنوان مثال در اولین قسمت معرفی خانواده‌های تبریزی وقتی خانواده‌ها به گشت و گذار قبل از مسابقه می‌روند شاهد این تنوع تصویری و حتی موسیقیایی هستیم.

باید توجه کرد وقتی با برنامه‌ای که می‌توان آن را در قالب یک رئالیتی شو طبقه‌بندی کرد مواجهیم باید پیشینه ساخت آثار مشابه را هم بررسی کنیم، چرا که مخاطب را با گونه تازه‌ای از برنامه‌سازی آشنا می‌کنیم که ممکن است سابقه تصویری و محتوایی درستی از آن نداشته باشد پس باید در فرم ساخت هم توجه لازم را داشت؛ وقتی هدف درست مصرف کردن باشد نباید شعاری عمل کرد و این شعاری عمل نکردن، نقطه قوت مستند مسابقه خانه ما به شمار می‌رود. حتی اینکه در بیان روایت های خود از تمرکز بر پایتخت گریز داشته است بر باورپذیری فرآیند مستند مؤثر بوده‌است که به دنبال آن آشنایی با خرده‌فرهنگ‌هایی دیگر را هم به عنوان اهداف موازی دیگر شاهدیم. اما وقتی برنامه‌ای به نقد مشکلات برنامه‌ریزی در کشور می‌پردازد چه دریچه‌ای بهتر از خانواده برای نمایش آن، چرا که تمام برنامه‌ریزان کشور از بستر یک خانواده رشد کرده بر منصب خود نشسته‌اند و اگر این برنامه‌ریزی را در خانواده خود نتوانند به اجرا بگذارند چگونه برای یک کشور می‌خواهند برنامه ریزی کنند.

علاوه‌بر موارد مذکور وقتی برنامه‌ای بدون حضور سلبریتی ساخته می‌شود قدرت همذات‌پنداری خود را بالا می‌برد و گروه هدف ارتباط بهتری با آن برقرار می‌کند اما این برای ساخت برنامه کافی نیست و به جذابیت هم نیاز است، این برنامه حتی یک مجری شناخته شده هم ندارد پس چگونه جذب مخاطب خواهد کرد؟ اما با گذشت چند فصل از این برنامه، معادلات کلیشه‌ای جذب مخاطب برای برنامه‌های تلویزیونی برهم خورد و شاهد برتری قدرت نوآوری و خلاقیت بودیم؛ نوآوری و خلاقیتی که رنگ تظاهر به خود نمی‌گیرد.

فصل ششم خانه ما

به علاوه اینکه قضاوت در این برنامه هم بر عهده مردم است و معیارهای درست قضاوت با مسابقه‌های دیگر متفاوت است نگاه کیفی در قضاوت بر معیارهای کمی برتری دارد و حتی نحوه برخورد افراد خانواده با هم می‌تواند در قضاوت‌ها تأثیرگذار باشد. در واقع این کیفیت زندگی با حداقل هاست که باید در قضاوت رخ بنمایاند و مخاطب خود را جذب کند.

وقتی شرکت‌کنندگان مسابقه در ابتدای برنامه، سبک زندگی گذشته خود را تا حدودی نمایان می‌کنند و بعد که اقلام داخل یخچال خود را تخلیه می‌کنند به نوعی نشان می‌دهند که تغییر شرایط قبل و بعد از مسابقه برایشان چقدر متفاوت است و همین تفاوت است که نشان می‌دهد چقدر توانسته اند در مسابقه موفق باشند، یا حتی شکل خرید ابتدایی خانواده‌ها تغییر شرایط زندگی را به نمایش می‌گذارد. تنوع برخورد خانواده‌ها با شرایط مسابقه هم خود ایجاد جذابیت می‌کند.

تمام این این شرایط آماده می‌شود تا مستند مسابقه خانه‌ما بتواند یک دستورالعمل و راهکار اصولی برای درست مصرف کردن به جامعه ارائه کند تا مانع از حرکت فکری جامعه به سمت مصرف‌گرایی و تجمل شود. دغدغه این بوده است که کمتر و درست‌تر مصرف کردن یک هنر در فرآیند روزمرگی باشد.

به قلم: محمد شیرزاد
وب سایت مشرق نیوز

جهت اطلاع سریع از آخرین اخبار مستند، به رسانه های اجتماعی خانه مستند بپیوندید: